(آنی) گل هایی که با خود برده بود را روی سنگ قبر (متیو) گذاشت و آهسته از تپه سرازیر شد. شامگاه زیبایی بود سایه روشن‌ها همه جا پراکنده شده بودند ابرهای سرخ و یاقوتی پهنه آسمان غرب را لکه‌دار کرده بودند و در فواصل میان آنها آسمان سبز نمایان شده بود. آن سوتر رو غروب دریا می‌درخشید و نوای جاودان حرکت آب بر بستر ساحل گندمگون به گوش می‌رسید. سالها بود که تمام تپه‌ها در دشت‌ها و جنگل هایی را که در سکوت دلنشین روستا فرو رفته بودند می‌شناخت و به آنها عشق می‌ورزید.