آخرین فعالیتها
-
از زندگی شاید همین باشد :
August 8 شروع رمان زندگی شاید همین باشد: از پلههای خانه پدریش باعجله بالا رفت، دیگر تحمل نداشت. درست زمانی که فکر میکرد سند آزادیش را امضا میکنند ناامید از دادگاه بازگشته بود. تمام احساساتش را از دست داده بود، حتی احساس گرسنگی هم نمیکرد. باز به یاد آن شب تابستانی افتاد که از ماموریت برگشته بود و میخواست مازیار را غافلگیر کند که خودش غافلگیر شد… حدود دوازده شب بود که ... (...)
-
برای زندگی شاید همین باشد نوشت :
رمانی پر ماجرا و جذابی که نمیشه ازش دست کشید. از شعرهای زیبایی هم استفاده شده. مدتها بود که رمانی به این زیبایی نخونده بودم. توصیه میکنم.