اگر بحث دربار و از دست دادن یا به دست آوردن منصب یا سمت وزارتی مطرح باشد، همین آدمهای شریف محفلنشین و آقازاده درست همان جنایتهایی را میکنند که ضرورت نان شب، همان محکومان فقیر را به ارتکاب آنها واداشته البته در مقیاس وسیعتر و وحشتناکتر… سرخ و سیاه استاندال
بریدههایی از رمان سرخ و سیاه
نوشته استاندال
همهشان هم لاف درستکاری میزنند. عضو هیئتمنصفه هم که بشوند با سربلندی رای به محکومیت آدمی میدهند که یک قاشق نقره دزدیده چون از گرسنگی و فقر ویران بوده… سرخ و سیاه استاندال
هیچکس از آقازادهها و محفلنشینها صبح با این فکر رنجآور از خواب پا نمیشود که شب چه بخورم؟ سرخ و سیاه استاندال
این است معجزه ی چشمگیر تمدن شما! عشق را به کاری معمولی بدل کرده اید. سرخ و سیاه استاندال