نمایش‌نامه

5 نمایش‌نامه (4 بعلاوه 1 تکیه بر دیوار نمناک پناهنده مرثیه باد شرق دور شرق نزدیک)

قهوه‌چی: سیب و سکه و سیر که جوره، اینم از این... تخم شاهی ندیده بودم اینقدر کچل بشه. گفتم به مشد یدالله، انگاری بذرهاش قاطی داره... گفت بهش نرسیدی... راستم می‌گه... از بس که سرمون خوش بود این دم عیدی... آرد و تخم مرغ یادم رفت... گرون شده همه چی. ولی من می‌گم می‌ارزه... هنوز سه تای دیگه مونده... سماق و سرکه ندارم... اگه می‌شد برم تا خونه مشتی بانو، ازش قرض می‌گرفتم.

نمایش
2500110006155
۱۳۹۱
۲۸۸ صفحه
۵۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
مرگ پوتیا (داستان‌هایی از ادبیات آلمان)
مرگ پوتیا (داستان‌هایی از ادبیات آلمان) ادبیات، یا هر آن هنری که ابزار بیان‌اش زبان است، پیوسته و به میزانی رفیع آفرینش‌گری نقادانه به بار می‌نشاند؛ زیرا زبان خود نقد زندگی است. زبان نام می‌برد، مصداق می یابد، معلوم می‌کند و داوری هم. و به این ترتیب جان می‌بخشد. یگانگی هر آنچه انسانی است، آری، یکپارچگی پرسمان بشری در زبان است که تجلی می‌یابد... داستان‌هایی که ...
فضاهایی برای عبور (از حال‌ها و هواهای تازه در داستان) مجموعه داستان
فضاهایی برای عبور (از حال‌ها و هواهای تازه در داستان) مجموعه داستان کتاب حاضر دربردارندة مجموعه داستان‌های کوتاه و روایت‌های مختلفی از نویسندگانی چون: «جان آپدایک»، «راسل ادسون»، «مارگارت اتوود»، «رولان توپور»، «دیو اگرز»، «خولیو کورتاسار»، «هانری میشو» و ...، با عنوان‌های «خیلی زود به آرامش می‌رسی»، «فضایی برای عبور»، «کوه از کاه»، «حسّ خون»، «کاسه در دست»، «در مجاورتی مدید»، و ... است. لازم به ذکر است در پایان کتاب، بیوگرافی ...
داستان‌های برگزیده 4 (4 جلدی) مجموعه داستان
داستان‌های برگزیده 4 (4 جلدی) مجموعه داستان یک مرتبه به یاد دارم که زیر آب صدای یک خش‌خش به گوش ما رسید. ما حیرت می‌کردیم آن صدا ناشی از چیست تا این که از زیر آب بیرون آمدیم و دیدیم که رشته‌های یک مین به برج زیردریائی ما چسبیده است. آن موقع دوره‌ای بود که متفقین در دریا به جای ماسوره چاشنی عادی، یک رشته مفتول به ...
10 سپتامبر
10 سپتامبر دیروز تلفن‌ات مرد. تنها آدم‌ها نیستند که می‌میرند... شماره‌های تلفن هم می‌میرند. هر کسی اعداد مهم در زندگی ‌اش را فراموش می‌کند: شماره پاسپورت، شماره پلاک آخرین ماشینی که خریده، شماره پلاک ماشین دوستش، مسافت زمین تا ماه و آمار مردم شهری که آنجا زندگی می‌کند. من نیز همان اعداد را فراموش کرده‌ام و به غیر از آن پنج رقم. ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها