parham-nasa
م شمس
آخرین فعالیتها
-
از نایت ساید 5 (راههای نرفته) :
هر آنکه با خبر گردد،مصون از هر خطر گردد. (...)
-
برای نایت ساید 4 (جادوگری در شهر) نوشت :
جلد چهارم مجموعه نایت ساید ادامه دهنده داستان های قبلی است با این تفاوت که با داستانی تیرهتر طرف هستیم. در این جلد شخصیتهای سیاه و سفید داستان جای خود را به گونه جدید شخصیتهای خاکستری دادهاند بنابراین در هر لحظه با انتخابهای زیادی از کاراکترها طرف هستیم. کلیت داستان پختهتر و جذابتر شده و در این جلد به سوال همیشگی که در همه قسمتهای پیشین با آن مواجه بودیم پاسخ داده میشود و آن اینکه مادر تیلور کیست؟در پایان خواندن این جلد را پیشنهاد میکنم.
-
از نایت ساید 4 (جادوگری در شهر) :
هیچوقت آدمهایی که دوست ندارند کسی پیدایشان کند گم نمیشوند. (...)
-
از نایت ساید 4 (جادوگری در شهر) :
وقتی چیزی بیش از حد خوب است که حقیقت داشته باشد،تقریبا همیشه بیش از حد خوب است که بتواند حقیقت داشته باشد. (...)
-
برای نایت ساید 3 (سوگ بلبل) نوشت :
جلد سوم مجموعه نایت ساید دنباله دو کتاب قبلی و ادامه دهنده آنهاست. پیچیدگی و غافلگیری در این کتاب به نسبت دو داستان قبلی کمتر است و پایان غافلگیر کنندهای نیز آنچنان که درخور باشد وجود ندارد. انگار نویسنده در این جلد از سر بی تفاوتی داستانی خلق کرده است. امیدوارم در کتابهای بعدی شاهد جذابیت بیشتری باشیم. در پایان خواندن این جلد را به جهت دنبال کردن داستان جان تیلور پیشنهاد میکنم.
-
برای نایت ساید 2 (کارگزاران نور و ظلمت) نوشت :
جلد دوم نایت ساید با یک داستان جدید و ادامه دهنده داستان جلد قبلی است. نویسنده اکنون که در کتاب اول خواننده را با شخصیتهای داستان آشنا کرده،فرصت بیشتری برای جزییات داستانی پیدا کرده است. از جمله ظرافتهای بکاربرده سده میز یک خط داستانی است که از جلد اول شروع شده و تا پایان جلدها ادامه دار خواهد بود که به پیشبرد داستان و جذابیت آن میافراید. در پایان خواندن این مجموعه داستانی را پیشنهاد میکنم.
-
برای نایت ساید 1 (فرستادهای از نایت ساید) نوشت :
اولین کتاب از مجموعه نایت ساید علاوه بر شروع خط سیر داستانی،خواننده را با شخصیت اصلی وبرخی شخصیتهای فرعی داستان که احتمالا در کتابهای بعدی نیز با آنها مجددا همراه خواهیم شد،آشنا میسازد. داستان تمی دارک و تخیلی با ته مایههای جادو داشته که میتوان آنرا با هری پاتر و نبرد با شیاطین همرده دانست. خواندن این کتاب را به طرفداران این سبک پیشنهاد میکنم.
-
از نایت ساید 1 (فرستادهای از نایت ساید) :
زنها همیشه بهترین موکلها هستند. میگویند اطلاعات میخواهند؛اما در واقع بیشتر به دنبال انتقام هستند و هنگام پول دادن خسیس نیستند. عصبانیتر از زن خیانت دیده وجود ندارد. (...)
-
برای مارمولک سیاه نوشت :
داستان مارمولک سیاه یه داستان نسبتا کوتاه در ژانر جنایی-پلیسی است که حوادثآن در ژاپن روی داده است. داستان کشمکش همیشگی میان کارآگاه و شخصیت دزد داستان است. سبک روایی داستان بسیار سریع است در صورتی که اگر به ماهیت داستان و خط سیر داستانی بهی بیشتری داده میشد مسلما داستانی گیراتر و بهتر شکل میگرفت. در نهایت این کتاب کم حجم را به طرفداران ژانر پلیسی و جنایی پیشنهاد میکنم.
-
برای شبهای روشن نوشت :
همواره در نقد و توضیح شخصیتی داستایوفسکی از ذهن پرکار و بی توقف و پر آشوب او سخنها گفته شده ولی با خواندن این اثر به عمق این آشوب و عدم آرامش ذهنی نویسنده میتوان پی برد. مخصوصا آخر داستان که همواره سیاهی ذهنی داستایوفسکی خودش را به راحتی نشان میدهد.
-
برای فارنهایت 451 نوشت :
کتاب فارنهایت 451 یک اثری شعر گونه در دنیایی آخرالزمانی است. نویسنده با استفاده از تعابیر بسیار زیبایی به شرح شرایط دنیایی که کتابها را دشمن خود دانسته و همچنین مردمانی که از بین بردن کتابها و کنار گذاشتن منطق امری عادی برایشان تلقی گردیده،پرداخته است. در لحظه لحظه داستان دعوت نویسنده به کتابخوانی و استفاده از کتاب دیده میشود. خواندن این کتاب را به دوستداران ژانر فانتزی و آخر الزمانی پیشنهاد میکنم.
-
از فارنهایت 451 :
فرق بین مردی که فقط چمنا رو کوتاه میکنه و یه باغبون واقعی تو شیوه لمس کردن درختا و گلهاست. کسی که چمنا رو کوتاه میکنه احتمالا قبل از کارش هیچ وقت کنار چمنا نبوده و اما باغبون عمری رو پای درختا و گلها گذاشته. (...)
-
از فارنهایت 451 :
پدربزرگم میگفت،هر کسی باید وقت مردن یه چیزی پشت سرش باقی بذاره. یه بچه یا یه کتاب یا یه نقاشی یا یه خونه یا یه دیوار یا یه جفت کفش. یا یه باغ سرسبز. یه چیزی که دستات یه جوری لمسش کرده باشه. این جوری وقتی مردی روحت یه جایی برای رفتن داره و وقتی مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه میکنن،تو رو میبینن. می گفت،مهم نیست ... (...)
-
از فارنهایت 451 :
چرا نباید هیچ گاه باز در زندگی اش چیزی بسوزاند. خورشید هر روز میسوزاند. زمان را میسوزاند. دنیا در چرخه ای با عجله به پیش میرفت و بر محورش میچرخید و زمان که گرفتار سوزتندن سالها بود و آدمها هم به هر طریق بدون هیچ کمکی از او چنین میکردند. پس اگر او چیزها را همراه آتش نشانها سوزانده بود و خورشید هم زمان را میسوزاند،این به آن معنا بود ... (...)
-
از فارنهایت 451 :
اندکی آموختن خطرناکترین چیز دنیاست. یا از چشمه مقدس شاعری و الهام کاملا بنوش و یا اصلا مزه نکن؛هوای ضعیف آن مغز را مدهوش میکند و نوشیدن کامل آن هوشیارمان میکند. (...)
-
از فارنهایت 451 :
کلمهها مثل برگهایی میمانند که هرجا بیشتر یافت شوند،میوه دانایی بیشتری یافت میگردد. (...)
-
از فارنهایت 451 :
اونایی که چیزی نساختن،باید چیزی بسوزونن. (...)
-
از فارنهایت 451 :
اگه میخوای یه آدم از لحاظ سیاسی ناراحت نباشه،سوال دوپهلو ازش نپرس؛یه سوال ساده بپرس. اگه سوالی هم نپرسی که چه بهتر. اصلا بذار فراموش کنه که چیزی هم به اسم جنگ وجود داره. اگه دولت نالایق و بیعرضهاس و مالیاتا رو سنگین کرده،باز بهتره که مردم این چیزا رو ندونن. (...)
-
از فارنهایت 451 :
بنوازید،استاد ریدلی؛امروز باید به لطف خداوند چون شمعی سوزان در انگلستان بتابیم،که اطمینان دارم نباید اسیر تاریکی یأس شویم. (...)
-
از فارنهایت 451 :
احساس کرد که لبخندش آرام و بیصدا دور میشود،رنگ میبازد و میچکد مثل اشک شمع زیبایی که مدتها سوخته است و حالا آرام آرام میچکد و شمع هم دیگر شمع نیست. تاریکی. (...)
-
از فارنهایت 451 :
چه لذتی است دیدن آتشی که همه جیز را میخورد،سیاه میکند و به نابودی میکشاند. (...)
-
برای میراث جاسوسان نوشت :
کتاب میراث جاسوسان اثریکی از اساتید ژانر جاسوسی ،جان لوکاره است که بر خلاف خیلی از داستانهای جاسوسی دیگر که با غلو و بزرگنمایی همراه است،داستانی سرراست و بدور از هرگونه بزرگنمایی را روایت میکند. خط سیر داستانی به صورت پرونده خوانی بوده و در خلال آن فلش بکهایی به گذشته نیز ادامه روایت را به عهده دارد. خواندن این اثر را به تمامی دوستداران جنگ سرد و ژانر جاسوسی پیشنهاد میکنم.