مهمترین چیز در زندگی چیست؟ اگر این سوال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت غذا. اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد میمیرد، خواهد گفت گرما. و اگر از آدمی تک و تنها همین سوال را بکنیم، لابد خواهد گفت مصاحبت آدم ها. ولی هنگامی که این نیازهای اولیه برآورده شد، آیا چیزی میماند که انسان بدان نیازمند باشد؟ فیلسوفان میگویند بلی. به عقیده آنها آدم نمیتواند فقط دربند شکم باشد. البته همه خورد و خوراک لازم دارند. البته که همه محتاج محبت و مواظبت اند. ولی از اینها که بگذریم، یک چیز دیگر هم هست که همه لازم دارند و آن این است که بدانیم ما کیستیم و در اینجا چه میکنیم.
– دنیای سوفی اثر یوستین گردر
[لینک مرتبط: معرفی کتاب دنیای سوفی] دنیای سوفی یوستین گردر
یوستین گردر
سوال کردن همیشه آسانتر از پاسخ دادن است.
ترجمه عباس مخبر راز فال ورق یوستین گردر
بچهها در یاد گرفتن شرارت از بزرگسالان، بسیار باهوش ترند.
ترجمه عباس مخبر راز فال ورق یوستین گردر
خبرها هیچ گاه عمر زیادی ندارند. خبر به مدت یک روز توجه آدم را جذب میکند و سپس فراموش میشود.
ترجمه عباس مخبر راز فال ورق یوستین گردر
نشسته بودم و فکر میکردم چقدر غم انگیز است که مردم طوری بار میآیند که به چیزی شگفت انگیز چون زندگی عادت میکنند. یک روز ناگهان، این واقعیت را که وجود داریم بدیهی فرض میکنیم و از آن به بعد، بله، از آن به بعد دیگر تا نزدیکیهای وقتی که میخواهیم دوباره دنیا را ترک کنیم، در این باره فکر نمیکنیم.
ترجمه عباس مخبر راز فال ورق یوستین گردر
زمان که میگذرد خاطرات شناور میشوند و از کسی که روزگاری آنها را خلق کرده است بیشتر و بیشتر فاصله میگیرند تردید نیز همیشه دزدانه به ذهن راه مییابد.
ترجمه عباس مخبر راز فال ورق یوستین گردر
زمان نمیتواندبه همان آسانی که خاطرات قدیم را بی رنگ میکند عشق را بی رنگ کند.
ترجمه عباس مخبر راز فال ورق یوستین گردر
گاهی اوقات ممکن است اخذ تصمیم برای انسان دشوار باشد. با وجود این، عجیب است که تصمیمات ممکن است به اشتباه منجر شود. اوید در این باره میگوید: «میبینم و تصدیق میکنم که برایم سودمند است، ولی حس میکنم که به من آسیب میرساند.» زندگی کوتاه است یوستین گردر
به خاطر داری، زمانی که در فروم ایستاده بودیم و ریزش برف را بر محوطه ی قصرها تماشا میکردیم! متوجه شدی سردم است و مرا محکم به خودت چسباندی. چنان محکم که حتی میتوانستم گرمای خون رگ هایت را حس کنم. به خاطر دارم، به طرفت برگشتم و گفتم خجالت نمیکشی؟ ولی من هم این را میخواستم. ما دو انسان بودیم با یک خواسته و میل. زندگی کوتاه است یوستین گردر
ایرلیوس، گاهی اوقات وسوسه انگیز است که واقعیتها را با کمی طنز بیان کنی. زندگی کوتاه است یوستین گردر
ایرلیوس، لحظاتی را که از رودخانه آرنو عبور میکردیم به یاد داری؟ ناگهان توقف کردی و میخواستی موهایم را ببویی. ایرلیوس، چرا ناگهان چنین هوسی کردی؟ آیا فقط هوسی جسمانی و شهوانی بود که خود را آشکار میساخت؟ از نظر من که چنین نیست. نه، به عقیده ی من، روزی عشق واقعی را میشناختی، ولی اکنون میترسم که آن را فراموش کرده باشی. زندگی کوتاه است یوستین گردر
به نظر من این کهکشان برنامه خاصی را دنبال میکند. باید توجه داشته باشی که در پس این همه ستاره و کهکشان هدف خاصی نهفته است. راز فال ورق یوستین گردر
درست پیش از آنکه دوستی تلفن بزند یا وارد خانه ام شود درباره ی او فکر میکنم. بسیاری از مردم ، این هم آیندی را پدیده ای ماورا طبیعی میدانند. اما اگر این دوست تلفن هم نزند ، من به او فکر میکنم! به علاوه ، او بیشتر اوقات به من تلفن میزند ، بی آنکه من به او فکر کرده باشم.
متوجه شدی ؟ مسئله این است که مردم آن مواردی را به خاطر میسپارند که دو حادثه همزمان اتفاق میافتند. اگر درست زمانی که به پول احتیاج مبرم دارند ، پولی پیدا کنند ، عقیده دارند که علت آن چیزی ماوراء الطبیعی بوده است. آنها حتی هنگامی که برای بدست آوردن مقداری پول خود را به آب و آتش میزنند نیز اینکار را میکنند.
به این ترتیب یک سلسه شایعات درباره ی تجارب گوناگون ماوراء الطبیعی به راه میافتد. مردم آنقدر به اینجور چیزها علاقه دارند که به سرعت یک مجموعه داستان ساخته میشود.
اما در اینجا نیز فقط بلیطها برنده قابل دیدن اند.
وقتی من ژوکر جمع میکنم خیلی عجیب نیست که یک کشو پر از ژوکر داشته باشم!
راز فال ورق | یوستین گوردر | راز فال ورق یوستین گردر
رویای غیرممکنها نام ویژه ای دارد که به آن امید میگویند. دختر پرتقال یوستین گردر
از ترس بر خود میلرزم، چرا که میترسم روزی فرا برسد که زنانی چون من توسط مردان کلیسای جهانی از بین بروند. و میدانی چرا نابودشان میکنند عالیجناب؟ چون به شما یادآوری میکنند که روح و استعداد خود را انکار کرده اید. و برای چه؟ برای خدایی، که به قول همه ی شما، آسمانی بالای سر شما آفرید و زمینی در زیر پایتان، که در حقیقت ساکنینی از زنان دارد که شما را به این دنیا میآورند. زندگی کوتاه است (نامه به قدیس آگوستین) یوستین گردر
زندگی نیز جدی و اندوهگین است. ما را به این دنیای شگفت انگیز میآورند. اینجا یکدیگر را میبینیم، با هم دوست و آشنا میشویم. و لحظه ای کوتاه سرگردان با هم پرسه میزنیم. سپس همدیگر را از دست میدهیم و ناگهان و ناروا، با همان شتابی که آمده بودیم، میرویم دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
در مدرسه به زحمت حواسش را جمع درس آموزگاران کرد. اینها انگار فقط بلد بودند راجع به چیزهای بی اهمیت صحبت کنند ، چرا نمیگفتند انسان چیست؟ یا جهان چیست ؟ و چگونه بوجود آمده است؟
برای نخستین بار احساس کرد آدمها نه تنها در مدرسه بلکه همه جا تنها در فکر چیزهای پیش پا افتاده اند ، حال آن که مسائل ملم که بایست جواب داد زیاد است… دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
در مدرسه آموخته بودند که خدا جهان را آفرید. سوفی کوشید خود را با این فکر دلداری دهد که این احتمالا بهترین راه حل کل مساله است. ولی باز اندیشه ی تازه ای به سرش تاخت. میتوان پذیرفت که خدا فضا را آفرید ، اما خود خدا چی؟ دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
جهان چگونه به وجود آمد؟
هیچ به عقلش نمیرسید. همین قدر میدانست که جهان سیاره کوچکی است در فضا. ولی فضا از کجا آمد؟ دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
سخت کوشید به زنده بودن بیندیشد ، که فراموش کند روزی میمیرد. ولی نمیتوانست.
به محض آنکه به زنده بودن فکر میکرد فکر مردن به ذهنش میآمد ، و برعکس: زیرا زمانی که غرق فکر مرگ بود ، به ارزش زندگی پی میبرد ، مرگ و زندگی دو روی یک سکه بودند که دائم در ذهن میچرخاند… دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
عجیب نیست که نمیدانست کیست؟وبی انصافی نیست که انسان در قیافه ی خود دستی ندارد؟این قیافه را به او قالب کرده بودند. آدم میتواند دوستانش را خود انتخاب کند ، اما انتخاب خودش دست خودش نیست. حتی بشر بودنش هم دست خودش نیست.
بشر چیست؟… دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
در را بست پاکت را باز کرد ، تکه کاغذی به اندازه ی خود پاکت درون آن بود.
روی آن فقط نوشته بود: تو کیستی؟
همین و بس ، دو کلمه و علامت سوال بزرگی به دنبالش… دنیای سوفی (رمان تاریخ حکمت غرب) یوستین گردر
این دختر پرتقالی مافوق طبیعی که بود؟ اسم مرا از کجا میدانست؟ چرا پس از شش ماه به دیدن من متمایل شده است؟ چرا این همه پرتقال میخرید؟ چرا در بازار روی پرتقال دقت خاصی داشت و مانع میشد تا فروشنده دو پرتقال شبیه به هم بردارد؟ شاید دختر پرتقالی به نوعی بیماری جدی دچار بود. برای همین به او رژیم پرتقال داده باشند. شاید در شش ماه آینده در سوییس یا آمریکا باید تحت درمان قرار میگرفت. کاری که در کشور خویش کسی قادر به انجام آن نبود دختر پرتقال یوستین گردر
زمان که میگذرد خاطرات شناور میشوند و از کسی که روزگاری آنها را خلق کرده است بیشتر و بیشتر فاصله میگیرند ، تردید نیز همیشه دزدانه به ذهن راه مییابد. راز فال ورق یوستین گردر
سفارش من به همه ی کسانی که میخواهند خود را پیدا کنند این است: درست همان جایی که هستید بمانید ، در غیر این صورت در معرض خطر بزرگ گم کردن خودتان برای همیشه قرار خواهید گرفت. راز فال ورق یوستین گردر
روزی یک فضانورد و یک جراح مغز اهل روسیه درباره ی مسیحیت بحث میکردند. آن جراح مغز مسیحی بود ولی فضانورد مسیحی نبود. فضانورد به اغراق گفت که من بارها به فضا رفته ام ولی هرگز فرشته ای آن بالا ندیده ام. جراح مغز که با دهانی باز به حرفهایش گوش میداد، گفت: - من هم بسیاری از مغزهای هوشمند و پیچیده را جراحی کرده ام ولی هرگز در آنها حتی یک فکر هم ندیده ام. راز فال ورق یوستین گردر
«رویای غیرممکنها نام ویژهای دارد که به آن امید میگوییم.» دختر پرتقالی یوستین گردر
پدرم چشمم را به روی آن باز کرده و به من یاد داده بود که نگاهم را از تمام چیزهایی بردارم که در این جا و این پایین از آنها شکایت داریم و بالا را نگاه کنم. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید هیچچیز غیر از صمیمیت نتواند با دو نگاه مقابله کند که با یک سرعت و اراده در هم ذوب میشوند و قصد رهایی از نفوذ یکدیگر را ندارند. دختر پرتقال یوستین گردر