در حالیکه می‌شد از نگاهش فهمید که هیچ حوصله ای برای شنیدن گذشته مزخرف من ندارد ولی دست بردار نبودم. اختیار از کف داده بودم تا "سِریشی" و "سِر تقّی" و "سماجت" را رو سفید کرده باشم. مرتباً از لبانم چرندیاتی تراوش می‌کرد تا رسوائی عشق را بپوشاند. فارغ از اینکه سراپا رسوائی شده بودم. با اینکه می‌دانستم ذائقه گندم هیچ جذابیتی برایش ندارد از خوراکی‌های که دوست داشتم برایش حرف می‌زدم.
۱ نفر این نقل‌قول را دوست داشت
Ali
‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۰۵