آن روزها نتوانستم چیزی بفهمم. من بایست روی کرد و کارِ او در باره‌اش قضاوت می‌کردم نه روی گفتارش… عطرآگینم می‌کرد.
دلم را روشن می‌کرد. نمی‌بایست ازش بگریزم. می‌بایست به مهر و محبتی که پشتِ آن کلک‌های معصومانه‌اش پنهان بود پی می‌بردم. گل‌ها پُرَند از این جور تضادها. اما خب دیگر، من خام‌تر از آن بودم که راهِ دوست داشتنش را بدانم!
(#شازده_کوچولو ص26)
۱ نفر این نقل‌قول را دوست داشت
hedgehog
‫۸ سال و ۶ ماه قبل، سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۹