شپی: اما امروز صبح تلنگری به ذهنم خورد که نمیتونم فراموشش کنم، انگار عوض شدم. اونا با آدمای دیگه هیچ فرقی نداشتن. دُرُس مث من و شما بودن. میفهمینچی میگم؟ با خودم گفتم اگه هر کدومشون توی اینجا کار میکردن، دیگه مرتکب خلاف نمیشدن
شپی: اما امروز صبح تلنگری به ذهنم خورد که نمیتونم فراموشش کنم، انگار عوض شدم. اونا با آدمای دیگه هیچ فرقی نداشتن. دُرُس مث من و شما بودن. میفهمینچی میگم؟ با خودم گفتم اگه هر کدومشون توی اینجا کار میکردن، دیگه مرتکب خلاف نمیشدن