هرچه باشد دلداری دادن کار مادرهاست. مگر همیشه این طور نبود که مادرانمان دلداری مان می‌دادند، به زانوی خون آلودمان چسب زخم می‌چسباندند، انگشت تاول زده و سوخته مان را می‌گرفتند زیر شیر آب سرد و سه مرتبه فوتش می‌کردند. من هنوز بچه بودم و تنها کاری که ازم بر می‌آمد این بود که دانیل را محکم بغل کنم.