solveig
سولویگ
آخرین فعالیتها
-
از پسرخاله وودرو :
به اعتقاد من بنی نابینا، حتی با چشمان نابینا، تنها شخصی است که میدانم میتواند با وضوح کامل ببیند. چون او قادر است فراتر از ظاهر را ببیند. (...)
-
از تابستان اردکماهی :
در زندگی لحظه هایی هست که آدم میداند هرگز فراموششان نخواهد کرد. هر چقدر هم که بخواهی فراموششان کنی، نمیتوانی، واقعا نمیتوانی. (...)
-
از تابستان اردکماهی :
دیدن خوشحالی مامان و تماشای گلهای آفتابگردان پشت پنجره دلم را روشن کرد و به آینده امیدوار شدم. (...)
-
برای سارا کورو شاهزاده خانم کوچک نوشت :
داستان فوق العاده بود. نویسنده تونسته بود همه چیز رو به خوبی به تصویر بکشه، به طوری که احساس میکنی داری توی داستان زندگی میکنی.
-
برای تنتن و سندباد نوشت :
راستش هر چه قدر سعی کردم که این کتاب رو، شده حتی یه ذره دوست داشته باشم، موفق نشدم.
-
برای بچههای راهآهن نوشت :
واقعا عالی بود! گرچه، کتاب من مال همین نشره، اما تو قطع و طرح جلد متفاوت که متاسفانه تو ناولر پیداش نکردم.
-
برای جام جهانی در جوادیه نوشت :
با این که کتاب خیلی وقت پیش نوشته شده، هنوز هم جذابه. هم برای نوجوانها و هم برای بزرگسالان.
-
از سنجاب ماهی عزیز (خدا یکشنبهها و چهارشنبهها را برای ماهیها نیافریده است) :
بله، من دلیلهای زیادی دارم که همه را پشت دفتر ریاضی ام نوشته ام و ثابت میکند بابا من را خیلی زیاد دوست داشت، حتی بیشتر از باباهایی که دخترهایشان را بغل میکنند و ادای توی فیلمها را در میآورند و سر دوربین و عکس انداختن هم دعوایشان نمیشود. (...)
-
از تابستان اردکماهی :
آره خب من وحشی بودم. به خصوص وقت هایی که میخواستم حالی اش کنم که چه قدر دوستش دارم. (...)