از احساسنکردن خستهام. خستهام از ارتباط برقرارنکردن. دلم میخواهد اینجا در کنار او باشم. دلم میخواهد من آن کسی باشم که امیدهایش را به واقعیت تبدیل میکند؛ حتی اگر فقط همین زمان محدودی را داشته باشم که به من دادهاند.
اقیانوس آهنگ مینوازد؛ باد میرقصد. ما در آغوش هم هستیم. اول محکم به هم میچسبیم؛ ولی بعد کمکم احساس میکنیم که به چیزی بزرگتر از هردویمان چسبیدهایم، چیزی عظیمتر از ما.