پدر بودن آغوش گشودن است. اما من مشتی خاک سیاه بودم… چشمی که تمام چشماندازش بیابان بود. حس میکردم نزدیک شدنم به دیگران و قضاوت کردن در باره آنها، نزدیکی و قضاوت کسی است که زندگی را همیشه چون صحرا میبیند.
پدر بودن آغوش گشودن است. اما من مشتی خاک سیاه بودم… چشمی که تمام چشماندازش بیابان بود. حس میکردم نزدیک شدنم به دیگران و قضاوت کردن در باره آنها، نزدیکی و قضاوت کسی است که زندگی را همیشه چون صحرا میبیند.