بسیاری از ما در کنار اشخاصی عصبی بزرگ شده‌ایم که وقتی جای پارک خودرو گیر نیاورند، عصبانی می‌شوند یا وقتی مانع اداری کوچکی (مثلاً قبض برق) بر سر راهشان قرار گیرد، دست از کار می‌کشند. این افراد خودشان را قبول ندارند و بنابراین بدون اینکه نیت آسیب زدن به ما را داشته باشند نمی‌توانند اعتماد زیادی به توانایی‌های ما داشته باشند. هر وقت امتحانی پیش رو داریم، آن‌ها بیش از ما دلهره دارند. وقتی بیرون می‌رویم، مدام می‌پرسند که آیا لباس کافی پوشیده‌ایم یا نه. آن‌ها مدام نگران دوستان و معلمان ما هستند. از قبل مطمئن هستند که تعطیلات قطعاً خراب خواهد شد. حال این صداها تبدیل به نداهای درونیِ خودمان شده‌اند و ذهنمان را دچار ابهام می‌کنند و دیگر نمی‌توانیم ارزیابیِ دقیقی از توانایی‌هایمان و چیزهایی که می‌توانیم به دیگران بیاموزیم داشته باشیم. ما صدای ترس‌ها و شکنندگی‌های نامعقول را به نداهای درونی خود تبدیل کرده‌ایم.