Sepanta
آخرین فعالیتها
-
از حرمت از دست رفته :
ساحل خلوت بود وتنها صدایی که شنیده میشد صدای برخورد موج به صخرهها بود. خس وخاشاکی که موجآنها را با خود به ساحل اورده بود خسته و کف آلود در زیر صخره به آن سو واین سو بی هدف در حال چرخش بودند. بی هدفی آنان را که میدیدم به یاد روزگار پوچ وبی هدف خویش افتادم. سکوت اینجا را دوست داشتم. سکوتی که با فریاد وهق هق گریههای من ... (...)
-
از حرمت از دست رفته :
ساحل خلوت بود وتنها صدایی که شنیده میشد صدای برخورد موج به صخرهها بود. خس وخاشاکی که موجآنها را با خود به ساحل اورده بود خسته و کف آلود در زیر صخره به آن سو واین سو بی هدف در حال چرخش بودند. بی هدفی آنان را که میدیدم به یاد روزگار پوچ وبی هدف خویش افتادم. سکوت اینجا را دوست داشتم. سکوتی که با فریاد وهق هق گریههای من ... (...)
-
برای حرمت از دست رفته نوشت :
من به خاطر مشکلات عاطفی که برایم ایجاد شده بود خیلی درد میکشیدم ،این کتاب خیلی خیلی بهم کرد طوری که رفتم نمایشگاه کتاب وبه ناشر آن گفتم که نویسنده اش را بهم معرفی کنید اما آنها جواب سربالا دادند وگفتند که نویسنده آن ساکن تهران نیست…لطفا اگر کتابی دیگر از او به چاپ رسیده ویا از دوستان وی را میشناسند معرفی نمایند. با سپاس
-
از حرمت از دست رفته :
به نظرم میآید تو را میبینم که این نامه را میخوانی. شانه هایت را میبینم ودستهایت که این نامه را نگه داشته وحرکت هایشان وقتی که این صفحه را ورق میزنی…پس برود بابی عزیزم. برای هر روز سپاسگذارم. هنگامیکه از زمین پرواز کنم باز هم تا پایان تو را سپاس میگویم ودر طول راه نام تو را بر زبان میآورم و… (...)
-
برای حرمت از دست رفته نوشت :
من این کتاب را در نمایشگاه کتاب خریدم واقعا از خوندنش لذت بردم ،همش دوست داشتم ببینم بعدش چی میشه. کتاب یکنواختی نبود پر از فراز ونشیب بود ودر کل عالی