مرگ مثل یک انفجار است مردم را وادار میکند متوجه چیزهایی شوند که قبلا متوجه ش نوده اند. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
کلر وندرپول
وقتی جایی را ترک میکنی دیگر مشکل میتوانی به عقب برگردی و خاطراتت را مرور کنی. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
همه مردم استحاق شادی دارند و حالا نوبت توست ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
گیدئون میگوید: گل سرخ همیشه گل سرخ است اما هم خار دارد ، هم بوی خوش ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
زمین با صدای بلند حرف میزند به خصوص وقت هایی که میخواهد صدایش شنیده شود ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
میخواستم وفادار بمانم حتی اگر زیر بارش خرد شوم. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
بدتر از همه… باورهای ماست… ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
عشق سنگین است، وقتی میآید انسان را زیر باری سنگین خُرد میکند! معجزه بود، معجزهای شفا دهنده. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
خداوند به قدرت قصههای خوب واقف است. قصهی آدمها مثل پتوی گرم دورشان پیچیده شده. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
انگار خاطرهها زخمهایی دردناکند که سالها نادیده گرفته شده بودند. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
آیا وقتی زندگی سخت میشود، آدم باید فرار کند؟ باید فرار کند و به خیال خودش سختیهای زندگی را جا بگذارد؟ همهی مردم همین کار را میکنند؟ ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
چرا آدم باید کسی را ترک کند که دوستش دارد؟ ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
اگر تنها یک مورد وجود داشت که میتوانستم آن را جهانی بنامم آن مورد قدرت داستان بود. نیرویی که در همهی داستانها وجود دارد. اگر کسی را پیدا کنید که بتواند قصهسرایی کند مسلماً تا آخرین تکهی شیرینی زنجبیلیتان را با لذت میخورید. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
فکر کردم، با وجود اینکه فهرستی از عادتها و رفتارهای جهانی دارم، مردم را خوب نمیشناسم. شاید دنیا و مردمش را نمیشد در یک بستهبندی جهانی گنجاند. شاید دنیا پر از مردمی بود با خصلتهای مختلف، مردمی خسته، زخم خورده، تنها و مهربان که هر کدام در دورهای با روشهای خودشان زندگی کرده بودند و میکردند. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
خاطرات مثل صابون هستند. گرمتان میکنند، حس خوبی میدهند، اما نمیتوانید آنها را نگه دارید. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول
بوی صابون میداد طوری که فکر کردم ایمان به خدا و نظافت برایش در یک سطح از اهمیت قرار دارد. ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول