در قصه هایی که مردها برای توجیه زندگی از خود ساخته اند، اولین موجود انسانی زن نیست، مردی است به اسم «آدم».
«حوا» بعدا پیدایش میشود، برای اینکه آدم را از تنهایی در بیاورد و برایش دردسر و ناراحتی درست کند. در نقاشیهای در و دیوار کلیساها خدا پیرمردی ریش سفید است نه پیرزنی سپید مو.
قهرمانها نیز همه مرد هستند. از پرومته که به آتش دست یافت تا ایکار که میخواست پرواز کند. حضرت مسیح هم که پسر پدر و روح القدس است و زنی که او را زاییده مرغ کرچ یا یک مادر رضاعی بیش نبوده.
با همه اینها ، زن بودن لطیف و زیباست.
ماجرایی است که شجاعتی بی پایان میخواهد.
جنگی است که پایانی ندارد.
اگر دختر به دنیا بیایی خیلی چیزها را باید یاد بگیری اول اینکه باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی که اگر خدایی وجود داشته باشد میتواند پیرزنی سپید مو یا دختری زیبا و دلربا باشد. دیگر این که باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی که آنروز که «حوا» سیب ممنوعه را چید «گناه» به وجود نیامد آنروز یک فضلیت پرشکوه به دنیا آمد که به آن «نافرمانی» میگویند.
و بالاخره خیلی باید بجنگی تا ثابت کنی که درون اندام گرد و نرمت ، چیزی به نام «عقل» وجود دارد که باید به ندای آن گوش داد.
مادر شدن حرفه نیست. وظیفه هم نیست. فقط حقی است از هزارن حق دیگر.
از بس این را فریاد میکشی خسته میشوی. واغلب تقریبا همیشه شکست میخوری،
ولی نباید دلسرد شوی. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
Siamandm
۳ نقل قول
از ۳ رمان و ۳ نویسنده
- چرا برای چنان محبت بود رهبانان! شما اینجا با خوردن کلم روحتان را نجات میدهید و خیال میکنید عادل هستید. روزی یک دانه ریزه ماهی میخورید و به گمانتان خدا را با ریزه ماهی رشوه خر میکنید. برادران کارامازوف 1 (2 جلدی) فئودور داستایوفسکی
همه حیوانات با هم برابرند اما بعضی از حیوانات برابر ترند! قلعه حیوانات جورج اورول