درد با ما به دنیا میآید،با ما رشد میکند،و با ما انقد راحت میشود که فکر میکنیم مثل دستها و پاهایمان که همیشه با ماست،درد هم باید با ما باشد. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
اوریانا فالاچی
جنگیدن به مراتب زیباتر از خود پیروزیست
تلاش برای رسیدن به مقصد
لذت بخشتر از رسیدن به مقصد است نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
در قصه هایی که مردها برای توجیه زندگی از خود ساخته اند، اولین موجود انسانی زن نیست، مردی است به اسم «آدم».
«حوا» بعدا پیدایش میشود، برای اینکه آدم را از تنهایی در بیاورد و برایش دردسر و ناراحتی درست کند. در نقاشیهای در و دیوار کلیساها خدا پیرمردی ریش سفید است نه پیرزنی سپید مو.
قهرمانها نیز همه مرد هستند. از پرومته که به آتش دست یافت تا ایکار که میخواست پرواز کند. حضرت مسیح هم که پسر پدر و روح القدس است و زنی که او را زاییده مرغ کرچ یا یک مادر رضاعی بیش نبوده.
با همه اینها ، زن بودن لطیف و زیباست.
ماجرایی است که شجاعتی بی پایان میخواهد.
جنگی است که پایانی ندارد.
اگر دختر به دنیا بیایی خیلی چیزها را باید یاد بگیری اول اینکه باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی که اگر خدایی وجود داشته باشد میتواند پیرزنی سپید مو یا دختری زیبا و دلربا باشد. دیگر این که باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی که آنروز که «حوا» سیب ممنوعه را چید «گناه» به وجود نیامد آنروز یک فضلیت پرشکوه به دنیا آمد که به آن «نافرمانی» میگویند.
و بالاخره خیلی باید بجنگی تا ثابت کنی که درون اندام گرد و نرمت ، چیزی به نام «عقل» وجود دارد که باید به ندای آن گوش داد.
مادر شدن حرفه نیست. وظیفه هم نیست. فقط حقی است از هزارن حق دیگر.
از بس این را فریاد میکشی خسته میشوی. واغلب تقریبا همیشه شکست میخوری،
ولی نباید دلسرد شوی. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
به سمت مقصد رفتن، از رسیدن به اون با ارزش تره! وقتی برنده میشی یا به مقصد میرسی یه خلا رو تو خودت حس میکنی! واسه پر کردن همین خلا باید دوباره راه بیفتی مقصد تازهیی پیدا کنی. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
هر چه انسانتر باشیم زخمها عمیقتر خواهند بود. هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت. بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهایی هایمان بیشتر خواهد شد. شادیها لحظه ای و گذرا هستند
شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند اما رنجها داستانش فرق میکند تا عمق وجود آدم رخنه میکند و ما هر روز با آنها زندگی میکنیم. . انگار که این خاصیت انسان بودن است…! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
فهمیدم هیچ چیز مثل وابسته شدن به یک ادم ، آزادی ات را سلب نمیکند. کشیده شدن یکی به سمت دیگری. مردی جذب زنی میشود یا برعکس. هیچ طناب، زنجیر و میله ای نمیتواند اینچنین تو را به بردگی و ورطه بیچارگی بکشد نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
به سمت مقصد رفتن ، از رسیدن به اون باارزش تره! وقتی برنده میشی یا به مقصد میرسی یه خلا رو تو خودت حس میکنی! واسه پر کردن همین خلا باید دوباره راه بیفتی و مقصد تازه ای پیدا کنی! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
زمستون فقط فصل پولداراست
آگه پولدار باشی، سرما برات یه شوخیه که میتونی با پالتو پوست کلکشو بکنی و گرم بشی. تازه بعدش بری اسکی!
آگه بدبخت باشی، سرما برات یه بلای آسمونیه، اون وقت یاد میگیری چه جوری از منظرههای پوشیده از برف، متنفر باشی! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
این به میزان بدبختی بستگی دارد، اگر بدبختی خیلی بزرگ باشد، دیگر میلی به جنگیدن با آن نداری، فقط میخواهی برای یک لحظه هم که شده آن را فراموش کنی. زندگی جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی
ﻓﻘﻂ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺭﺯﺵ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ. ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ،ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺖ. ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﻢ. ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ.
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﻢ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ.
ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﻢ. ﺗﺮﺱ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮﺳﺖ.
ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ، ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺪﺍﺭ ﺑﻄﻦ ﻣﻦ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ، ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻄﺮﺡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ:
ﻧﮑﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﯽ؟ نکند ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﯼ؟
ﻧﮑﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﮑﺸﯽ ﮐﻪ:
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ؟ ﭼﺮا ﻣﺮﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﭼﺮﺍ؟ نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
عادت، ناجوانمردانهترین بیماریست، زیرا هر بداقبالی را به ما میقبولاند، هر دردی را و هر مرگی را.
در اثر عادت، در کنار افراد ِ نفرتانگیز زندگی میکنیم، به تحمل زنجیرها رضا میدهیم، بیعدالتیها و رنجها را تحمل میکنیم. به درد، به تنهائی و به همه چیز تسلیم میشویم.
عادت، بیرحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد میشود، در سکوت، کمکم رشد میکند و از بیخبری ما سیراب میشود و وقتی کشف میکنیم که چطور مسموم ِ آن شدهایم، میبینیم که هر ذرهٔ بدنمان با آن عجین شده است، میبینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ داروئی هم درمانش نمیکند. 1 مرد اوریانا فالاچی
میدانی، فهمیدن اینکه، چه موقع حس تردید، عشق و یا جنبشی ناگهانی در انسان پدید میآید، مشکل است. تو آن را مانند مرضی ناگهانی در درونت حس میکنی و تا وقتی که علائم مرض در تو نمایان نشود، متوجه اش نمیشوی. زندگی جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی
زندگی نه به تو احتیاج داره، نه به من! تو مُردی! منم شاید بمیرم! ولی مهم نیست، چون زندگی نمیمیره! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
خوشبختی یعنی گشتن به دنبالِ خوشبختی! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
خوش بحالِ کسایی که به خودشون میگن: دلم میخواد راه برم نمیخوام به جایی برسم! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
اعتقاد داشتن آدم به خودش باعث میشه دیگرونم به اون معتقد بشن! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
زمستون فقط فصلِ پولداراست! اگه پولدار باشی سرما برات یه شوخیه که میتونی با پالتو پوست کلکشو بکنی و گرم بشی و تازه بعدش بری اسکی! اگه بدبخت باشی سرما برات یه بلای آسمونیه! اونوقت یاد میگیری چجوری از منظرههای پوشیده از برف متنفر باشی! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
بالاخره یه روزی میاد که بذارم بری! بذارم تنها باشی و وقتی چراغ قرمزه از خیابون بگذری! تازه تشویقت هم میکنم! اما اینکار چیزی به آزادیت اضافه نمیکنه چون هنوز زندونیِ محبتای منی و مهربونیام تو رو تو خودشون زندونی کردن! همون چیزایی که بهش اصول خانوادگی میگیم! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
آدمِ تنها، زودتر طغیان میکنه و وقتی با کسای دیگه ست تن به سرنوشت میسپاره! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
زخما خوب میشن و جاشونم کم کم از بین میره ولی یه زنگِ تلفن واسه برگردوندنِ تمومِ دردا بسه! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
پستی یه جونورِ خونخوارِ که همیشه سر راهمون کمین کرده! ناخوناش رو به بهونه هایی مثلِ مصلحت و عقل و احتیاط تو تنِ تمومِ آدما فرو میکنه و کمتر کسی هست که جلوش تاب بیاره! آدما تو خطر پست میشن و وقتی خطر از سرشون گذشت دوباره میرن تو جلد خودشون! هیچوقت نباید خودت رو وقت روبه رو شدن با خطر گم کنی، حتی اگه ترس تموِم جونت رو گرفته باشه! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
من با تو حرف میزنم و تو نمیدونی! تو تاریکی غرق شدی و حتی نمیدونی که وجود داری! میتونم تو رو دور بندازم و هیچوقت هم نمیفهمی که دورت انداختم! هیچوقت نمیفهمی که با دور انداختنت بهت لطف کردم یا ظلم! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
آدم بودن عبارت قشنگیه چون فرقی بینِ زن و مرد، بین اون که دم داره و اون که دم نداره نمیذاره! قلب و مغزِ آدما جنسیت نداره! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
جنگیدن زیباتر از پیروزیه! به سمت مقصد رفتن از رسیدن به اون با ارزش تره! وقتی برنده میشی یا به مقصد میرسی یه خلأ رو تو خودت احساس میکنی! واسه پر کردن همین خلأ باید دوباره راه بیافتی و مقصد تازه ای پیدا کنی! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
تو حاملگی لحظه هایی هست که فکر میکنی دنیا رو فتح کردی! نه دردایی که باید بکشی و نه آزادیایی که با وجود بچه ازت سلب شده نمیتونن آرامشی که داری و کمرنگ کنن! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
زندگی یعنی خستگی! کوچولو! زندگی یه جنگه که هر روز تکرار میشه و عوضِ شادیهاش - که تنها قدِ یه پلک به هم زدن- دووم دارن - باید بهای زیادی بدی! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
ولی حتی وقتی خودمو بدبخت حس میکنم هم این آرزو رو ندارم که کاش به دنیا نمیاومدم! هیچی بدتر از نبودن نیست! بازم میگم از درد نمیترسم! درد با ما به دنیا میاد، با ما قد میکشه و باهامون اُخت میشه! جوری که حس میکنیم مثه دست و پا همیشه باید باهامون باشه! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
پدرم یک کارگر بود. میخواهی یک چیزی را به تو بگویم؟ همیشه پسرهای کارگران هستند که در جنگ کشته میشوند! زندگی جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی
من برای شناخت بشریت به اینجا آمده ام، به خاطر اینکه دلم میخواهد بفهمم مَردی که مَرد دیگری را میکشد، در جست و جوی چیست و وقتی که آخرین گلوله را در بدن مَردی فرو میکند به چه میاندیشد، من برای ثابت کردن عقیده ای که همیشه به آن معتقد بوده ام به اینجا آمده ام و آن پوچی و احمقانه بودن جنگ است و فکر میکنم جنگیدن، قاطعترین دلیل حماقت بشر است. زندگی جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی
وقتی به قصد نشان دادن ماه انگشتت را به آسمان میگیری، احمقها به جای نگاه کردن به ماه انگشت تو را ماه نگاه میکنند 1 مرد اوریانا فالاچی
تو دادگاهیام که شما توش دارین شکنجهگرایی رو شکنجه میکنین که قبلا قربانیانشونو محاکمه میکردین 1 مرد اوریانا فالاچی
اژدهایی که نمونه دموکراسی تو دنیاس با تموم کشورای استبدادی یه وجه مشترک داره و اونم یک دولت قوی و زورگوی بی رحم با قانونای خشک دیوونه کنندس 1 مرد اوریانا فالاچی
هر کی تخمشو نداره زیر چتر علت و معلول ایدئولوژیک قایم میشه 1 مرد اوریانا فالاچی
سه روز اول اعتصاب غذا از همه جاش سخت تره… 1 مرد اوریانا فالاچی
تو جنگ دشمن یه آدم نیست، یه هدفه که باید بهش نشونه رفت 1 مرد اوریانا فالاچی
آخر از همه نوبت کشیشا بود که خلاصهی هرجور قدرت تو گذشته و حال و آیندهان. 1 مرد اوریانا فالاچی
وقتی زن پی شوهر میگرده مجبوره خودش رو زیبا و جذاب نشون بده و با نگاههای معنی دار و حرفای بی سر وته قاپ مرد رو بدزده! این نه افتخاری داره،نه هیچ نشونی از صداقت توش هست! یکی از دوستای انگلیسی من برام تعریف کرده که زنهای اروپایی چه جوری شوهر پیدا میکنن…به نظر من کار خسته کننده و احمقانه ییه!
زنها واسه این که به دل مردا بشینن مجبور میشن خودشون رو بهتر از اون چیزی که هستن نشون بدن و وقتی نظر طرف رو جلب میکنن به همین روش کلاه بردارانه ادامه میدن تا به چنگش بیارن و بعد از تحمل این همه دردسر ازدواج میکنن…
ولی بعد از ازدواج دیگه دل و دماغ نقش بازی کردن رو ندارن و این جاس که گند کار در میاد و ازدواج به طلاق ختم میشه…واقعا همین جوریه که من شنیدم؟ جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان جهان) اوریانا فالاچی
اگر به خدا ایمان داریم معنایش این است که خسته شدهایم. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
در یک زن تنها یک رحم و دو تخمدان میبینند و هرگز نه یک مغز. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
من بچهکشی بدتر از جنگ نمیشناسم، جنگ یک بچهکشی دسته جمعی است از بچههای بیست ساله. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
زن بودن یعنی آکادمی خونشناسی نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
خدا پیرمردی است با ریش سفید، و مریم نیز مرغی که بی او نمیتوانست صاحب جوجه شود. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
در هر نظام و حکومتی که که تو در آن زاده میشوی، مرام و مسلک این دستگاه هرچه که باشد، همیشه یک نفر هست که قالی یک نفر دیگر را تمیز میکند، همیشه دختر کوچولویی هست که به خاطر میل خوردن شکلات تحقیر میشود. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
وقتی که آدم تنهاست راحتتر سرکشی میکند، وقتی که آدم با دیگران زندگی میکند آسانتر تسلیم میشود. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
هرگز نفهمیدم که برای اینگونه خندیدن چه میکند ولی گمان میکنم علتش زیاد گریه کردن باشد. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
مختصر علاقهای که نسبت به او احساس میکردم با دوتا مکالمه تلفنی از بین رفت. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
اگر مرد به دنیا آمدی، از این بیم نخواهی داشت که در خم یک کوچه تاریک به تو تجاوز شد. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
در افسانههایی که مردها برای توضیح دادن زندگی ساختهاند، اولین مخلوق یک زن نیست، مردی به نام آدم است. حوا بعدا سر میرسد برای آنکه آدم را سرگرم کند و گرفتاری به بار آورد. نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
یک سیگار وجود خود را به آتش میکشد، میسوزد، و میسوزد و تا زمان خاکستر شدن بر لبان صاحب خود بوسه میزند. سرور من، بدان که من سیگار تو هستم. جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان جهان) اوریانا فالاچی
تقریبا تموم درامدشون رو صرف عوض کردن نشانههای آسیایی بودن خودشون میکنن جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان جهان) اوریانا فالاچی
مشکلات زنا دور یک موضوع میگرده: زن به دنیا اومدن جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان جهان) اوریانا فالاچی
امشب پی بردم که وجود داری: بسان قطره ای از زندگی که از هیچ جاری شده باشد. با چشم باز در ظلمت محض دراز کشیده بودم که ناگهان در دل تاریکی جرقه ای از آگاهی و اطمینان درخشید: آری، تو آنجا بودی. وجود داشتی. گویی تیری به قلبم خورده بود. وقتی صدای نامرتب و پرهیاهوی ضربانش را بازشنیدم احساس کردم تا خرخره در گودال وحشتناکی از تردید و وحشت فرورفته ام. با تو حرف میزنم اما ترس آزاردهنه ای سراپایم را فرا گرفته است. و حالا در چهار دیواری این ترس زندانی شده ام و موجودیتم را گم کرده ام. سعی کن بفهمی: من از دیگران نمیترسم. با دیگران کاری ندارم. از خدا هم نمیترسم. به این حرفها اعتقادی ندارم. از درد هم نمیترسم. ترس من از توست. از تو که سرنوشت وجودت را از هیچ ربود و به جدار بطن من چسباند. هر چند همیشه انتظارت را کشیده ام، هیچگاه آمادگی پذیرایی از تو را نداشته ام و همیشه این سوال وحشتناک برایم مطرح بوده است: نکند دوست نداشته باشی به دنیا بیایی و نخواهی زاده شوی؟ نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی