تهیدستان زودرنج و حساسند و طبعا چنین آفریده شدهاند!
تهیدست همیشه مظنون است، با نظر دیگر به جهان پروردگار مینگرد. به دیگران از گوشه چشم نگاه میکند. به اطراف خویش پریشان و مشوش نظر میکند، به هر کلمه گوش فرا میدهد و بیم دارد که مبادا درباره او گفتگو کنند و بگویند که: نگاه کن! چه ابلیس فقیری! احساس و عواطف او چیست؟ قیافه او از این سو یا آن سو چگونه است؟ همهکس میداند که تهیدست از پلاسی کهنه و مندرس بدتر و بیارزشتر است.
هرچه درباره او نوشته شود باز هرگز کسی وی را محترم نخواهد شمرد. مردم فقیر فئودور داستایوفسکی
بریدههایی از رمان مردم فقیر
نوشته فئودور داستایوفسکی
انسان هر چه بیشتر در اختفای فقر و مذلت خویش میکوشد و هرچه بیشتر سر در گریبان خویش فرو میبرد تا بتواند از شر زبان مردم در امان باشد باز کسی وارد زندگی او میشود و از کاهی کوه میسازد و انسان را دست میاندازد و در یک چشم بهم زدن اسرار زندگانی او را در کتابی ثبت میکند و بر سر زبانها میاندازد و اسباب تمسخر و تحقیر دیگران مینماید مردم فقیر فئودور داستایوفسکی
نظام جهان به تحکم و زورگوئی بزرگتر بر کوچکتر و قویتر بر ضعیفتر استوار است و بدون رعایت احتیاط و دوراندیشی جهان برپا نمیماند و در نظم و ترتیبش خلل میافتد مردم فقیر فئودور داستایوفسکی
زندگانی در میان بیگانگان و جلب محبت آنان و اختفای شخصیت و تقید به آداب ناشناخته کاری دردناک و دشوار است مردم فقیر فئودور داستایوفسکی
آری گاهگاه آدمی چنان فریفته و گمراه عواطف و ادراکات خویشتن میشود که یکباره از جهان پیرامونش بیخبر میگردد مردم فقیر فئودور داستایوفسکی