زندگی در شهر برای ناکامان راحتتر است. در شهر انسان ممکن است صد سال زندگی کند و نفهمد که مدت هاست مرده است و پوسیده. آدم در شهر هرگز فرصت ندارد با خود خلوت کند و در احوال خود باریک شود. سونات کرویتسر و چند داستان دیگر لئو تولستوی
بریدههایی از رمان سونات کرویتسر و چند داستان دیگر
نوشته لئو تولستوی
بچههای من زنده اند و بزرگ میشوند و مثل اطرافیانشان ناانسان بار میآیند. آنها به زودی خواهند دانست که در خورشید و ستارگان چه مقدار آهن و چه فلزاتی وجود دارند. اما آنچه پرده از خوک صفتی ما بردارد نه. . دریافتن آن مشکل است، بسیار مشکل سونات کرویتسر و چند داستان دیگر لئو تولستوی
شما میگویید که زنها در جامعه ی ما در زندگی علایقی دارند که با علایق روسپیان شباهتی ندارد. من میگویم نه و دلیل دارم. اگر آدمها در زندگی هدفها و آرمانهای مختلف داشته باشند و درون مایه زندگی شان با هم یکسان نباشد این تفاوت ناگزیر در صورت شان منعکس میشود و آنها را ناهمسان میسازد. حال آنگه میبینیم ظاهر آنها متفاوت نیست. آن زنان نگون بخت و خوار شمرده را تماشا کنید و آنها را در کنار بانوان محترم و بلندپایه اعیان بگذارید. همان لباس ها، همان عطرها، همان بازوان و شانهها و سینههای عریان و همان لباسهای چسبان سونات کرویتسر و چند داستان دیگر لئو تولستوی
زندگی یک رشته رنج هایی بود که مدام شدیدتر میشد و با سرعت پیوسته فزاینده ای به سوی پایانش که عذابی بی نهایت هولناک بود میشتابید سونات کرویتسر و چند داستان دیگر لئو تولستوی