کوشان که جلو اشکی که در سینهام می جوشید بگیرم در دل میگفتم: ((او حال مرا اینجور فهمیده است. صدایی در دلم میگفت ((عشق گذشته ما تمام شده. پاک تمام شده!)) به من نزدیک نشد و کوششی برای دلجویی از من نکرد. آنچه به او گفته بودم او را آزرده بود. صدایش آرام و خشک بود.