من به جلو خم شدم و بشکنی زدم. «شما میدانید که این چیست؟» «این مدت زمان مشخصی است که نیاز است از مجمع ملل متحد خارج شد.» بازگشت هیتلر تیمور ورمش
بریدههایی از رمان بازگشت هیتلر
نوشته تیمور ورمش
حتی برلین بمباران شده هم اینچنین غمگین به نظر نمیرسید بازگشت هیتلر تیمور ورمش
چه تعداد دیگری باید بمب به شهرهایشان پرتاب میکردیم تا درک کنند که آنها دوستان ما هستند بازگشت هیتلر تیمور ورمش
این مطبوعات ثروت ملی را به هدر میدهند بازگشت هیتلر تیمور ورمش
بزرگترین احمقهای کشور علایقشان را در سرمقاله پیدا میکنند بازگشت هیتلر تیمور ورمش
او یک بار میلیونها نفر را کشته بود. در حال حاضر نیز میلیونها نفر او را در یوتیوب تشویق میکنند بازگشت هیتلر تیمور ورمش
در جبهه غرب در سال ۱۹۱۶ مردههایی دیده بودم با چشمهای مشکی و موهای تیره که از شما شادتر به نظر میآمدند بازگشت هیتلر تیمور ورمش
به راستی رهبر بدون مردم، هیچ چیز نیست و حتی نقشاش هم دیده نمیشود. بازگشت هیتلر تیمور ورمش
اینکه یک رهبر باید همه چیز را بداند تصور غلط ذایجی است. بازگشت هیتلر تیمور ورمش
هیچ تضمینی برای بقا در موقعیت بحرانی نیست بازگشت هیتلر تیمور ورمش
اما هنوز هم لباس کثیف یک سرباز احترامش بیشتر از کت تمیز یک سیاستمدار دروغگوست بازگشت هیتلر تیمور ورمش
اولین قدم مبارزه همیشه روشنگری است بازگشت هیتلر تیمور ورمش
باحالتی مبهم به من نگاه کرد: «منظورم رابطه با ذوستدخترتان بود. مقصر چه کسی بود؟» گفتم: «نمیدانم. احتمالا چرچیل» بازگشت هیتلر تیمور ورمش