وجود زن دیگهای تو زندگیت یه تحریک جنسی بزرگه؛ هیچجوری نمیشه اینو انکارش کرد. تو اون کسی هستی که مرد در برابرت هیچکاری نمیتونه بکنه جز اینکه به همسرش خیانت کنه، حتا اگه عاشقش باشه. این دقیقاً نشون میده که تو چقدر غیرقابلمقاومتی، چقدر مردا در مقابلت ناتوانان. دختری در قطار پائولا هاوکینز
بریدههایی از رمان دختری در قطار
نوشته پائولا هاوکینز
جونکندنی سختتر از این نیست، هیچی نمیتونه عذابآورتر از ندونستن باشه، ندونستنی که هرگز پایانی نداره. دختری در قطار پائولا هاوکینز
کی میگه تو این راهی که درست حالا در پیش گرفتم، مدام حس پایان بهم دست نمیده؟ بدون امنیت، با خودخوری؟ شاید من بخوام دوباره شروع کنم و دوباره و بالاخره بازم به انتها برسم، با این اقرار قدیمی که هیچ جایی برا رفتن نیست. شاید. شاید نه. شاید باید خطر کرد. نباید؟ دختری در قطار پائولا هاوکینز
حفرههای زندگی ابدیان، باید اونا رو دور خودت باز کنی، مثل ریشههای درخت که دورتادورش به هم چسبیدهن باید خودت کالبدت رو از توی رخنهها و درز و شکافها بیرون بکشی، این تمام چیزیه که میدونم! دختری در قطار پائولا هاوکینز
پدرمادرا مراعات هیچی رو نمیکنن، جز بچههاشون. انگار اونا توی مرکز جهان وایسادن و تمام واقعیتی هستن که به حساب میآد. هیچکس دیگه اهمیتی نداره، درد و رنج یا شادی، هیچی. هیچکدوم اینا انگار واقعی نیستن. دختری در قطار پائولا هاوکینز
بگذار صادق باشم، زنها هنوز که هنوزه واقعاً فقط برا دوتا چیز ارزش قائلان: اینکه مادر باشن و مادری کنن. من خوشگل نیستم و نمیتونم بچهدار شم، خب باید چیکار کنم؟ ارزشی ندارم پس. دختری در قطار پائولا هاوکینز
اون باهام بههم زد. هیچوقت نفهمید شاید آدمی وجود داشته باشه که برا چیزی که نداره و هرگزم نخواهد داشت، ماتم بگیره. دختری در قطار پائولا هاوکینز
چیزی در نازایی هست که تورو مجبور میکنه ازش دوری کنی. بهخصوص وقتی که توی سیسالگی هستی. دوستات بچهدار شدهن، دوستای دوستات بچه دارن، همهجا خبر از بارداری و تولده و همهجا اولین جشن تولد بچهها برگزار میشه. دختری در قطار پائولا هاوکینز
من تا یکی دو سال آخر زندگیم، هیچوقت نفهمیدم که ریاکاری هم میتونه یهجور همدردی باشه. دختری در قطار پائولا هاوکینز