سال‌های طولانی، دانه دانه آرزو هایت را میکشند تا آنکه یک روز در میابی بدون همه چیز باز میتوانی زندگی کنی. میفهمی تمام آن چیزهایی که دوست شان داری پوچ و تو خالی اند. میفهمی که وزن اشیا در درون توست… از آن به بعد است که جور دیگری زندگی میکنی…