من همیشه از این ادعا تعجب کرده ام که میگویند: فلان موضوع از لحاظ تئوری درست است، ولی عملی نیست، مثل این که تئوری چیزی جز ردیف کردن یک رشته کلماتی که برای بحث و مکالمه لازم است نبوده و نمیتوانسته است پایه و ملاک اقدامات و فعالیتهای عملی باشد.
آنچه میتوان احتمال داد این است که بعضی افکار بی معنی و غیرقابل تحقق سبب شده اند که این استدلال در افواه مردم جاری شود.
تئوری چیزی است که انسان میداند و پراتیک آن چیزی است که عمل میکند. پس چگونه میشود که انسان چیزی دیگر فکر کند، ولی به طریقی ددیگر عمل نماید؟
مثلا اگر از نظر تئوری برای پختن نان باید ابتدا خمیر کرد و بعد در تنور گذاشت، هیچ آدمی جز آن نخواهد کرد مگر این که دیوانه باشد. معذلک در اجتماع ما گفتن این که فلان کار نتیجه ندارد مد شده و همه جا تکرار میشود.