پیش از تولد پسرش، در مدرسه تدیس میکرد. چون حقوق این کار کم بود، از باز گرفتن آن صرف نظر کرد و کاری را ترجیح داد که مطابق میلش نبود (تدریس را دوست میداشت) اما سه برابر درآمد داشت. از خیانت به ذوق و سلیقه اش به خاطر پول احساس ناراحتی وجدان میکرد، اما چاره ای نداشت، تنها از این راه میتوانست استقلال خود را به دست آورد.