آخرین جمله اسفار باکونون: "اگر جوانتر بودم، تاریخ حماقت بشر را مینوشتم و به قله کوه مککیب میرفتم و با تاریخم به جای بالش، به پشت دراز میکشیدم. و از روی زمین کمی سم آبی مایل به سفید، که از انسان مجسمه میسازد، برمیداشتم و از خودم مجسمهای میساختم، خوابیده به پشت، با لبخندی مخوف بر لب و انگشت بر بینی رو به آنی که تو میشناسیاش.