آفتابِ عمر ما رو به افول است، ما امید بسیار در دل می‌پروریدیم خوش‌تر از سنجش و اندیشه، شوق خطر داشتیم. خوش داشتیم زود به سرمنزل مقصود برسیم و به بخت امید داشتیم و بسیار از شادی و رنج می‌گفتیم و به هر دو عشق و نفرت می‌ورزیدیم. با سرنوشت بازی کردیم و هم از این دست سرنوشت، هم با ما. چرا که از عصای گدایی تا به تاج پادشاهی به فراز و فرودمان می‌برد و به تلاطمی دَرِمان می‌آورد، که آتشدان گدازان را در می‌آورند و ما به گدازش درمی‌آمیختیم، چنان که ذغال، خاکستر می‌شد.
۲ نفر این نقل‌قول را دوست داشتند
Elham
‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دو شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۱
SHANSER
‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دو شنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۸