- اوهوی زن! یه سماور آب ره بخواهی بریزی گلوی یه قوری؟
ننه گل دستپاچه، دستش را سمت شیر آب سماور برد. تن داغ سماور مثل مار زخمی، دستش را گزید. خوابیده خانم سمت مادر دوید. شیر سماور را بست و با پارچه کهنه ای، آب فرش جلوی سماور را گرفت.
ننه گل مثال دختری خجالتی که دسته گلی آب داده باشد، بلند شد تا نگاه شماتت بار پیل آقا را نبیند.