رمان ایرانی

بیوه‌کشی

هفت شبانه روز بود خواب می‌دید هفت کوزه‌ای که به هفت چشمه می‌برد، به جای آب، خون در آن پر می‌شود و هفت بار که کوزه‌ها می‌شکنند، آب چشمه‌ها دوباره بر می‌گردد و دیگر خون در آن‌ها جوش نمی‌زند. لازم هم نبود شب باشد و خواب باشد تا کوزه به دوش، سر اژدرچشمه برود و کوزه در آب بکند که بعد ببیند کوزه پر از خون شده است. کوزه‌ی اول با سنگ سیاه کنار چشه بشکند و بعد بی‌آنکه از خواب بیدار شود، کوزه‌ی دومی به دوش بگیرد و یک کوه آن طرف‌تر، کوزه را در سیاه چشمه فرو ببرد و بعد خون، جوش بزند و باز همان کند که بار اول کرده بود و بعد یک کوه آن‌سوی‌تر، کوزه‌ی سوم را در گاوچشمه از شانه پایین بیاورد و هنوز آب به کوزه نرسیده، آب که نه، خون، شتک بزند به دست و بالش و بعد کوزه را خاک‌شیر کند و کوزه به دوش، سمت پلنگ‌چشمه بدود که آب بردارد و خون بپاشد به گل و گردنش و کوزه از دوشش، شتاب بگیرد آن سوی سرخه‌چشمه و کوزه را محکم بکوبد به سرخه‌سنگ پای سرخه‌چشمه زیر سرخه‌کوه. هنوز زردچشمه مانده بود و بعد سفیدچشمه که آن‌ها هم رنگی جز رنگ همسانان خود نداشتند؛ عجیب اینکه نه لباس و نه دست و نه صورت و نه خودش، خونی نمی‌شدند و فقط «خوابیده خانم» از شدت تشنگی، از خواب می‌دوید بیرون.

آموت
9786006605074
۱۳۹۴
۳۰۴ صفحه
۳۸۰ مشاهده
۹ نقل قول
یوسف علیخانی
صفحه نویسنده یوسف علیخانی
۴ رمان علیخانی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستای زادگاهش به قزوین رفت و پس از اتمام دوره متوسطه برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. وی سال ۱۳۷۷ از رشته زبان و ادبیات عرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. از یوسف علیخانی جدا از چند کتاب پژوهشی، سه مجموعه داستان به نام‌های قدم‌بخیر مادربزرگ من بود، اژدهاکشان و عروس بید منتشر شده‌است. وی در حال حاضر با پژوهش و نوشتن، و مدیریت نشر آموت گذران زندگی می‌کند.
دیگر رمان‌های یوسف علیخانی
عزیز و نگار (بازخوانی 1 عشق‌نامه)
عزیز و نگار (بازخوانی 1 عشق‌نامه) و اما راویان اخبار و ناقلان آثار و محدثان داستان‌گردان و خوشه‌چینان خرمن سخن چنین روایت کرده‌اند که... سیصد چهار صد سال پیش یک داستانی به دنیا آمد به نام عزیز و نگار. خودش پا درآورد، از این دهان به دهان و از این روستا به آن روستا سفر کرد. با این حال هیچ‌وقت خدا کسی نفهمید که پدرش کی بوده، ...
قدم بخیر مادربزرگ من بود
قدم بخیر مادربزرگ من بود گلپری به یه لنگ نگاه کرد. چندان هم خطرناک نبود. کنار تخته سنگ ایستاد. یه لنگ دور و دورتر رفت. گلپری سرجایش ایستاده بود. یه لنگ هم تا جایی که توانست، عقب رفت. رسیده بود به جایی که دیگر نمی‌شد آن ورتر رفت. با این حال می‌توانست دورخیز بکند و با چند قدم خودش را آن‌جا برساند به تخته سنگ ...
به دنبال حسن صباح (داستان زندگی خداوند الموت)
به دنبال حسن صباح (داستان زندگی خداوند الموت) منطقه مرتفع و کوهستانی الموت، در قرن پنجم هجری، پایگاه مردی بود که نامش همچنان در دل‌ها شور و هیجان ایجاد می‌کند. این کتاب ضمن روایت زندگی حسن صباح، مردی که با ترورهای وحشت‌آور فداییانش، با هوش و ذکاوت بی‌نظیرش و با کاردانی و سختکوشی‌اش بارها و بارها بر مسیر تاریخ تاثیر گذاشته است، خواننده را با بخشی از فرهنگ، ...
مشاهده تمام رمان های یوسف علیخانی
مجموعه‌ها