مدی میدانست وصلهی ناجور بودن چه حسی دارد، "کسی که بیرونه، همیشه چشمش دنبال داخله". مدی، به اشتباه فکر کرده بود که با زندگی در این جا، نیک نمیبایست احساس تنهایی کند.
مدی میدانست وصلهی ناجور بودن چه حسی دارد، "کسی که بیرونه، همیشه چشمش دنبال داخله". مدی، به اشتباه فکر کرده بود که با زندگی در این جا، نیک نمیبایست احساس تنهایی کند.