مدی مارچ، به عنوان نوزاد یتیمی که پشت درهای یتیم خانه رها شده، مجبور است برای زندگی بجنگد، بنابراین وقتی به مزرعه فیوفارم میرود و از طرف فرانک براکنبری و خانوادهاش مورد استقبال قرار میگیرد و این برخورد را شروعی دوباره برای خود فرض میکند. کار کردن در مزرعه سخت هست، اما وقتی برای اولین بار در زندگی باور میکند مایکل، پسر مزرعهدار واقعا عاشق اوست، حتی کینه خدمتکار خانه، خانم تروبریج، نمیتواند خوشبختی او را خدشهدار کند...