جلو کمد هلن میایستادم و لباسهایش را لمس میکردم، ژاکتها و پولوورهایش را مرتب میکردم، لباسهایش را از چوب رختی در میآوردم و روی زمین پهن میکردم. یک بار یکی از لباسهایش را تنم کردم و بار دیگر لباسهای زیر هلن را پوشیدم و آرایش کردم. تجربهی لذتبخشی بود و تکرارش کردم و بعد از چندبار آزمایش متوجه شدم عطر حتا از رژ لب و ریمل هم مؤثرتر است. عطر، او را واضحتر از دیگر وسایل شخصیاش به من برمیگرداند و با عطر، هلن زمان بیشتری در کنارم میماند. خودم را به دوزهای کوچک عطر عادت داده بودم و برای همین توانستم تا آخر تابستان شیشه را نگه دارم.