در کل، افراد حقبهجانب، در روابطشان درون یکی از ایندو دام میافتند. یا توقع دارند دیگران مسئولیت مشکلات آنها را بپذیرند: "من میخواستم خونهم آخر هفته آروم باشه تا استراحت کنم. تو باید میدونستی و برنامههات رو لغو میکردی." یا اینکه مسئولیت زیادی برای مشکلات دیگران به عهده میگیرند: "اون بازم شغلش رو از دست داد، احتمالاً تقصیر منه. چون کمتر از حد توانم ازش حمایت کردم. فردا بهش کمک میکنم یه رزومه جدید بنویسه."
افراد حقبهجانب در روابطشان این راهبردها را طراحی میکنند تا از پذیرفتن مسئولیت برای مشکلات خودشان اجتناب کنند. در نتیجه روابطشان شکننده و جعلی میشود؛ اجتناب از درد درونیشان، به جای درک و احترام واقعی برای شریکشان.
این نه فقط در روابط عاشقانهٔ آنها، بلکه در روابط خانوادگی و دوستانهشان هم صادق است. یک مادر سلطهگر ممکن است مسئولیت هر مشکلی در زندگی بچههایش را بپذیرد. حقبهجانبی او باعث تقویت حقبهجانبی در بچههایش میشود، چون آنها با این عقیده بزرگ میشوند که دیگران باید همیشه مسئول مشکلاتشان باشند.
(به این دلیل است که مشکلات روابط عاشقانهٔ شما همیشه به طرز ترسناکی شبیه مشکلات در روابط والدینتان است.)