زیبایی تو غرق میکند مرا، غرق میکند هستهی مرا. زیبایی تو چون مرا بیتاب میکند، محو میشوم آنچنان که هیچگاه در برابر مردی محو نگشتهام. من با همهی مردان، و خودم، فرق داشتم، اما میبینم در تو بخشی از من را که تویی. تو را در خودم حس میکنم؛ صدای خودم را حس میکنم که سنگینتر میشود، انگار که درمینوشیدم تو را، و هر رشتهی ظریفی از همانندیِ ما چنان جوش خورده با آتش که دیگر کسی تشخیص نمیدهد شکافی را.