هرچه میگذرد، بدتر و کمتر مینویسم. این نشانه است. هرچند که نیرویی بزرگ و بزرگتر احساس میکنم: قلبی نو، زیباترین عشق. صبورانه انتظار میکشم. بی شک امشب طور دیگر فکر خواهم کرد. فعلاً اعتمادی پرمایهتر و سرسختتر دارم. گوستاو دوره میگفت آدمهایی که در کار هنر هستند، صبری چون ورزا دارند. امروز صبح ورزای عشق هستم (البته نه کاملاً…).