ادبیات

نامه‌های عاشقانه آلبر کامو به ماریا کاسارس (خطاب به عشق)

بیش از نیم قرن باید می‌گذشت تا مکاتبات عاشقانه نویسنده‌ای بزرگ و بازیگری مشهور منتشر شود و خبرش به گوشه و کنار جهان برسد. کاترین کامو در سال 1979 این نامه‌ها را از ماریا کاسارس تحویل می‌گیرد تا بعد از نیم قرن در انتشار گالیمار منتشر شود. بی‌راه نیست اگر بگوییم که این نامه‌ها را می‌توان مانند یک «رمان» خواند و از طریق این گفتگوی کمابیش بی‌وقفه شگفت‌انگیز به ابعاد تازه‌ای از اشخاص و رویدادها و مکان‌های بسیار پی برد؛ رمانی با دو شخصیت یا دو راوی که عشقی زاینده و فرساینده را دوازده سال رعایت کردند، تا در کمال خود به یک تصادف ناتمام بماند. آلبر کامو در یکی از نامه‌ها آویشنی را که از دامنه کوهی در فلاتی وحشی کنده است می‌گذارد و برای ماریا کاسارس می‌فرستد و ماریا در نامه‌ای آرزو می‌کند که ای کاش در جیب‌های آلبر جا می‌گرفت و همه جا همراهش می‌بود.

زهرا خانلو
9786004900522
۲۶۶ صفحه
۳۶۵ مشاهده
۳۳۲ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
داستان‌های برگزیده 1 (4 جلدی) مجموعه داستان
داستان‌های برگزیده 1 (4 جلدی) مجموعه داستان یک مرتبه به یاد دارم که زیر آب صدای یک خش‌خش به گوش ما رسید. ما حیرت می‌کردیم آن صدا ناشی از چیست تا این که از زیر آب بیرون آمدیم و دیدیم که رشته‌های یک مین به برج زیردریائی ما چسبیده است. آن موقع دوره‌ای بود که متفقین در دریا به جای ماسوره چاشنی عادی، یک رشته مفتول به ...
20 تغییر بزرگ تکنولوژی تا سال 2050
20 تغییر بزرگ تکنولوژی تا سال 2050 فن آوری به سرعت پیش می‌رود! فن‌آوری در سال 2050 ما را به کجا خواهد برد؟ تاثیر آن بر شیوه زندگی ما چگونه خواهد بود؟ تا کجا به فن‌آوری اجازه خواهیم داد که دامنه نفوذش را بگستراند؟ در کتاب تغییر بزرگ تکنولوژی تا سال 2050 دانشمندان شناخته شده رهبران صنایع دانشگاهیان برجسته و نویسندگان تحسین شده داستان‌های علمی تخیلی به ...
پرواز به نیروانا و چند داستان دیگر
پرواز به نیروانا و چند داستان دیگر در نقطه‌ای دور از من و بالای سرم، خطی طولانی از هواپیماهایی را دیدم که در ستون تیره واحدی پیش می‌رفتند؛ همه با سرعت یکسان، همه در یک مسیر، همه نزدیک به هم در پی هم می‌رفتند و آن ستون، از این سر آسمان، تا جایی که چشم کار می‌کرد، امتداد داشت. آن راه مختوم آن‌ها برای پیشروی بود. گویی ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
در تماشاخانه شیطان (مجموعه 8 داستان طنز)
در تماشاخانه شیطان (مجموعه 8 داستان طنز) شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده‌ام، پیش از موعد! گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته‌ای یا سنگ بندگی خدا را به سینه می‌زنی؟ گفت: من دیگر آن شیطان توانای پیشین نیستم. دیدم آنچه را من شب هنگام به ده‌ها وسوسه پنهانی انجام می‌دادم، آدمیان روزانه به صدها دسیسه آشکار مرتکب می‌شوند. حال، اینان را به شیطان چه نیاز؟
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها