عشق من. خب، تو چه خبر؟ تعریف کن. زود باش تعریف کن. همه چیز را به من بگو، از کنفرانس‌هایت، بگو آیا آماده‌شان کرده‌ای؟ آیا قبراق هستی؟ آی عشق من، چقدر دلم می‌خواست کنارت باشم، گام‌به‌گام تو باشم و انتظارت را بکشم! تو از من اعتماد می‌طلبی. دفتر خاطرات مرا خواهی خواند. هرگز این‌قدر صادق نبوده‌ام. می‌دانی؟ اگر این‌قدر سنگین نبود می‌توانستم حتی جلوتر برایت پستش کنم. هیچ چیزی نیست که تو از قبل ندانی، حتی دور از من. خوب یا بد، در غم و شادی، حضورت همه جا حس می‌شود؛ یک لحظه از زندگی‌ام نیست که تو در آن نباشی، قسم می‌خورم.