پشیمانی آنها مربوط به رنگ آن غروب نکبتی بود که روی سریاس صبحدم سایه افکنده بود. چیزی در آن جوان بود که بعد از کمی مصاحبت همه را جذب میکرد. چیزی که من اسمش را میگذارم "نیروی زندگی" ، جادویی که به مرگش انجامید.
پشیمانی آنها مربوط به رنگ آن غروب نکبتی بود که روی سریاس صبحدم سایه افکنده بود. چیزی در آن جوان بود که بعد از کمی مصاحبت همه را جذب میکرد. چیزی که من اسمش را میگذارم "نیروی زندگی" ، جادویی که به مرگش انجامید.