خاطرههای زندگی قبلی که همینجوری یاد آدم نمیان. هرقدر هم به مغزت فشار بیاری باید خیلی شانس داشته باشی که یهجا یه اتفاق خاصی بیفته که تو ذهنت یه جرقه بزنه و خاطرهی زندگی قبلیت رو بیدار کنه تا بتونی اون رو به یاد بیاری. تازه اونوقت فقط چیزهای محدود یادت میاد نه همه چیز. این اتفاقها هم ناخواسته میافتن. دست خود آدم نیست. مثل این میمونه که بخوای از سوراخ کوچیک دیوار، کل چشمانداز پشت اون دیوار رو ببینی. خب معلومه که نمیتونی! چون اون سوراخ، وسعت دیدت رو محدود میکنه.