lilamah
leila pourghayumi
آخرین فعالیتها
-
برای مالون میمیرد نوشت :
خیلی خوشحالم که بالأخره تموم شد… اصلا دوستش نداشتم… خوندنش واقعا خسته کننده بود و واژهها در مایوسانهترین شکل ممکن کنار هم قرار گرفته بودن…
-
از مالون میمیرد :
اگر بخواهید از آدمها حرف بزنید، باید خودتان را جای آنها بگذارید. (...)
-
از مالون میمیرد :
عزیز من! آه، کاش فقط هفتاد سال پیش همدیگر را میدیدیم! نه، اینطوری عالی است؛ دیگر آنقدر فرصت نخواهیمداشت که از یکدیگر، بیزار و متنفر شویم، که به چشم خود شاهد سپریشدن دورهی جوانیمان باشیم و با دلآشوبه و انزجار از شور و شیفتگی گذشتههامان یاد کنیم، که به دنبال یافتن شخص ثالثی برویم. شما از یکطرف و من از سوی دیگر، در یک جملهی کوتاه میتوانم بگویم که دیگر ... (...)
-
از مالون میمیرد :
همهی سالخوردگان با جسم و روح پیر، شبیه همدیگرند. (...)
-
از مالون میمیرد :
متوسلشدن به قرصها برای آرامش و بعد، فقط دلدرد نصیب آدم میشود. (...)
-
از مالون میمیرد :
آدم، خیلی شتابزده در مورد مردم قضاوت میکند. (...)
-
از مالون میمیرد :
مدفونشدن در گدازه و خم به ابرو نیاوردن؛ در این اوقات است که انسان ثابت میکند چندمرده حلاج است. (...)
-
از مالون میمیرد :
فکر میکنم عاقبت تمامش خواهمکرد. بهترینها را برای آخر کار گذاشتهبودم، اما حالم چندان خوش نیست. شاید دارم میروم. در اینصورت متعجب خواهمشد. این یک ضعف گذراست. همه اینجور ضعفها را تجربه کردهاند. آدم ضعف میکند، بعد این حالت میگذرد، قوای انسان احیا میشود و دوباره همهچیز را از سر میگیرد. (...)
-
از مالون میمیرد :
مشکلات بغرنج همیشه گریبانگیر کسانی شدهاند که بههیچوجه آراموقرار نداشتهاند، تا وقتیکه بهقطع دریابند که کارسینومایشان مربوط به پیلور است یا از دوازدهه یا همان اثنیعشر. (...)
-
از مالون میمیرد :
بههرحال مردم هرگز از رنجکشیدن راضی و خرسند نخواهند بود، بلکه برعکس، آنها باید گرما و سرما، باران و عکس آن، یعنی هوای خوش، عشق، دوستی، گناه و به طور خلاصه، هیجان و شوریدگیهای بیشمار را تجربه کنند تا از این طریق بتوانند بهطور دقیق دریابند چه چیز باعث میشود خوشبختیشان ناب و بیآلایه نباشد. (...)
-
از مالون میمیرد :
در کشاکش تحمل رنج -چون امکان ندارد کسی مدت طولانی در این شرایط باقی بماند و ناراحت و آزرده نشود- بهتدریج این آرزو و تمایل در وجودش ریشه کرد که ای کاش باران و به تعاقب آن، رنجها و دردهایش هرگز پایان نیابد؛ چون علت دردمندی او تقریبا بدون شک و شبهه، باران بود، وگرنه درازکشیدن و لمدادن که به خودیخود چندان خوشایند نیست، پنداری میان آنچه رنج میکشد و ... (...)
-
از مالون میمیرد :
میتوان گفت کسی که به اندازهی کافی صبر کرده باشد، قادر است تا ابد نیز همچنان صبر کند و منتظر بماند و سرانجام ساعتی فرامیرسد که دیگر هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد و هیچکس دیگری از راه نخواهد رسید و همهچیز به پایان میرسد؛ جز انتظار عبث. هنگامیکه میمیرید، دیگر خیلی دیر میشود، دیگر بیش از حد انتظار کشیدهاید یا دیگر به قدر کافی زنده نیستید که دست از انتظار ... (...)
-
از مالون میمیرد :
تحقق دیرهنگام یک امید، بهتر از عدم تحقق همیشگی آن است. (...)
-
از مالون میمیرد :
هنگامیکه یکی از آنها میمیرد، بقیه ادامه میدهند؛ پنداری که هیچ اتفاقی رخ نداده است. (...)
-
از مالون میمیرد :
شاید برای کسی که اینهمه مدت به عبث در انتظار فردا بودهاست، دیگر فردایی وجود نداشته باشد و شاید به آن مرحله و لحظه رسیده باشد که زیستن، همان سرگردانشدن واپسین بخش زندگی در اعماق لحظهای بیانتها و بی حد و مرز باشد؛ آنجا که نور هرگز تغییر نمیکند و افراد درمانده و تباهشده همه شبیه یکدیگرند. (...)
-
از مالون میمیرد :
برای سالهای طولانی، اگر میخواهید نمیرید، باید بروید و بیایید، بروید و بیایید، مگر اینکه کسی باشد که هر کجا باشید، برایتان غذا بیاورد؛ مثل وضعیت خود من و میتوان دو، سه یا چهار روز بدون حرکتدادن به دستها یا پاها سر کرد، اما وقتی کل دوران پیری و سالخوردگی پیش روی شماست، چهار روز چیست؟ و سپس روند تدریجی تبخیر، قطرهای در اقیانوس. حقیقت آن است که شما از ... (...)