هر وقت که دو پلیس سبیل‌دار وارد اتاق شدند تا مسیو را با خود ببرند، او به طرف مادرش می‌دوید و فریاد می‌زد: "آزادی و برابری باز هم آمده‌اند تا بابا را ببرند. برادری لابد مست کرده و توی خیابان افتاده."