می دونین ، من با کلمهها میونه ای ندارم. کلمهها دشمن شماره یک بشرن. چون همه جور میشه پس و پیششون کرد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
رومن گاری
پل میگفت: «از همه مفتضحتر اینه که میخوان ماهی رو توی آب خفه کنند. یک جا به اصطلاح«اختلالگران» رو توی آمستردام زیر باتون لت و پار میکنن، یک جا با یک دنیا تزویر اما با دلسوزی میگن: «باید سعی کرد و حرفهای جوانان را فهمید، باید به آنها اعتماد کرد.» خیلی مضحکه. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
او هنوز میتوانست به همه چیز بخندد و بگوید “به جهنم! " و این از شرایط لازم سلامت روانی بود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
همه هنرها با معجزه رابطه نزدیک دارند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
همه هنرها با معجزه رابطه نزدیک دارند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
مصونیت سیاسی چیز مقدسی است. آدم را به قدری خوب از همه بلایا حفظ میکند که عاقبت زیرابتان از داخل زده میشود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
همینکه یک انقلاب به نتیجه میرسید معنیش این بود که کلکش کنده است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
عشق خودش یک جور آدمکشیه. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
جز عشق هیچ چیز حقیقت ندارد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
یهودیها از نواده دیو سفیدند، لج میکنند. این چیزیست که همه میدانند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
-کارهای پولدارها بعضی وقتها مضحکه. اسمش رو گذاشتن فیلانتروپی (یعنی انسان دوستی)
-این دیگر چه جور چیزیست؟
- یک چیزیست که پولدارها اختراع کردن تا وجدانشان رو راحت کنن. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
بیچاره فاحشهها که تمام روز باید لبخند بزنند. بعد از یک روز کار چه حالی باید داشته باشند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
لنی نمیفهمید که چطور هنوز ممکن است کسی بتواند درباره سیاست حرف بزند. مگر نه اینکه سیاست همه اش کار دیوانه هاست و فرانکشتاینها در هر گوشه و کنار کمین نشسته اند؟ خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
زندگی خصوصی اشخاص مقدس است. آدم باید رعایت خلوت دوستانش را بکند خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
فکرش را نمیشد کرد که این همه خریت در یک نفر متراکم شده باشد. با ذخیره خریت او میشد شکم یک ملت را سیر کرد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
برای بارور شدن مردان بزرگ ، کود تاریخ لازم است. گلهای عجیب و غریبی به وجود میآورد ، مثل گاندی ، ناپلئون. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
در فرانسه وقتی خدمت یک زن رسیدید اولین انتظاری که از شما دارد اینست که احترامش بگذارید. چرا؟ لنی مطلقا سر در نمیآورد. زنهای فرانسوی این کار را مثل دیگران میکنند ولی وقتی که کار تمام شد میگویند: «حالا راجع به من چه فکر میکنید؟» انگار آدم باید در خصوص شیوه همآغوشی آنها نظر بدهد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
زنهای فرانسوی آمریکاییها را خدا میشمارند و راحتتر با آنها میخوابند. بغل آمریکاییها که هستند احساس مصونیت از گناه دارند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
ستانکو زاویچ کاملا حق داشت. میگفت تنها چیزی که مهم است این است که در ازدیاد نفوس شرکت نکنی. آدم حکم پول را دارد. هر قدر مقدارش بیشتر ، ارزشش کمتر. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
اگر یک دختر را با یکی از این قایقها (قایق دوموتوره چهل اسب) به دریا ببرید ، خود به خود لنگش را برایتان باز میکند. با این قایقها هر بچه ننه ای دون ژوان میشود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
حالا میفهمیدم، به قدر کافی زندگی نکرده بودم تا تجربه کافی به دست آورم حتی امروز هم که با شما حرف میزنم میدانم ولو اینکه آدم خیلی هم زجر کشیده باشد باز همیشه یک چیزی برای یاد گرفتن باقی میماند. زندگی در پیش رو رومن گاری
اغلب فکر میکنم که وقتی با آدم خیلی زشتی زندگی کنیم، عاقبت به خاطر زشتیاش هم دوستش خواهیم داشت. زندگی در پیش رو رومن گاری
وقت با کاروان شترش آهسته از سوی بیابان میآید عجلهای هم ندارد، چون بارش ابدیت است. اما چنین تعریفی وقتی واقعاً شنیدنی است که آن را عملاً روی صورت آدم پیری ببینیم که هر روز چیزهای بیشتری از او دزدیده میشود. اگر عقیده من را بخواهید، میگویم که که سراغ وقت را باید از دزدها گرفت. زندگی در پیش رو رومن گاری
زندگی موجب زیستن مردم میشود بدون اینکه توجه کنند بر آنها چه میگذرد. زندگی در پیش رو رومن گاری
قانون برای حمایت از کسانی درست شده که چیزهایی داشته باشند و بخواهند در مقابل دیگران از این چیزها دفاع کنند. زندگی در پیش رو رومن گاری
امید، همیشه، از همه چیز قویتر بوده زندگی در پیش رو رومن گاری
در زندگی باید برای همه چیز تاوان پس داد. زندگی در پیش رو رومن گاری
تنها چیزی که برایش مانده بود، زندگی بود. آدمها بیش از هر چیزی به زندگی چسبیدهاند و شنیدن این حرف وقتی با مزه میشود که به تمام چیزهای قشنگی که در این دنیا هست فکر میکنیم. زندگی در پیش رو رومن گاری
بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق میافتد. اگر اتفاق در بیرون بیفتد، مثل وقتی که اردنگی میخوریم، میشود زد به چاک. اما از درون غیر ممکن است. زندگی در پیش رو رومن گاری
فکر میکنم این گناهکارانند که راحت میخوابند، چون چیزی حالیشان نیست و برعکس، بیگناهان نمیتوانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگران همه چیز هستند. اگر غیر از این بود، بیگناه نمیشدند. زندگی در پیش رو رومن گاری
گاهی وقتها نمیتوانم تحملش کنم. نمیتوانم این فکر را تحمل کنم که یک روز از دنیا بروم و تو را برای همیشه از دست بدهم. نمیتوانم روزی را تصور کنم که نتوانم به اینجا بیایم تا با تو باشم، پیشت بنشینم، حرف بزنیم و با تو زندگی کنم؛ همانطور که در پنجاهسال گذشته تقریبا هر روز این کار را کردهام. لیدی ال رومن گاری
لیدیال دریافت که بسیار دیر به دنیا آمده است. دنیای جدید، جای زن عاشق نیست. لیدی ال رومن گاری
وقتی هشتادساله باشی، دیگر فرصت انتخاب و دستچینکردن را نداری… لیدی ال رومن گاری
نمیدانی چه روزهایی را بی تو گذراندهام. به خاطر این روزها از تو بدم میآید. میتوانستیم با هم خوشبخت باشیم… لیدی ال رومن گاری
عجیب است که پنجاهسال عمر به چه سرعت میگذرد و انسان، چقدر کم میتواند گذشتهها را به فراموشی بسپارد. لیدی ال رومن گاری
«به قانون بچسب، پیش از آنکه قانون به تو بچسبد.» این قاعدهی کار من است. لیدی ال رومن گاری
من همینجا منتظر میمانم. میترسم و اوضاع قلبم بد است، به هیجان عادت ندارد، از عمل مستقیم بدش میآید، همیشه بهتر است پشت صحنه باشم… لیدی ال رومن گاری
خطرناکترین چیزی که تهدیدش میکرد، ضعفش بود. لیدی ال رومن گاری
آزادی، پرارزشترین چیز روی زمین است. تو نباید تمام عمرت اسیر عشق باشی… لیدی ال رومن گاری
شاید عشق، بزرگترین نوع بندگی باشد و برای رهایی از قید آن، آدم باید خرابکار شود و علیه استبدادش بجنگد. لیدی ال رومن گاری
باید کارها را طوری پیش ببریم که نتوانی او را ببینی. در ابتدا خیلی دردناک است اما بعد یکی دو سال، خب زندگی، زندگی است دیگر. به جرئت میتوانم بگویم که تو بر وضعت غلبه میکنی. لیدی ال رومن گاری
شاهان تنها به این دلیل زندگی میکنند که جامههای چشمنواز بپوشند. لیدی ال رومن گاری
تصنیف عاشقانهی قرن هجدهم کوچهبازارهای پاریس را بر لب میآورد:
«جز محبوبم
جز محبوبم
هیچکس آشنایم نیست، هنوز هم
بی محبوبم
بی محبوبم
نخواهم زیست، یک روز هم…» لیدی ال رومن گاری
کمتر کسی هست که این روزها بتواند به خوشی واقعی دست پیدا کند. لیدی ال رومن گاری
تناقضگویی، پناهگاه خاص کسانی است که میدانند نظرشان درست نیست اما خطا و اشتباه خود را نمیپذیرند و به این ترتیب سعی میکنند ثابت کنند که سیاه، سفید است و سفید، سیاه. لیدی ال رومن گاری
بودا به نقطهای رسید که دیگر نشاط و خوشی را تنها برای خود کافی نمیدانست و میخواست میلیونها پیرو شاد و خوشحال گرداگردش جمع شوند. لیدی ال رومن گاری
هیچچیز بالاتر از آن نیست که لذتطلبی ببیند مردم در لذاتش سهیم میشوند. لذتطلب حقیقی و مخلص میتواند از لذات خود چشم بپوشد، بهشرطیکه ببیند همهی مردم از زندگی خود لذت میبرند. لیدی ال رومن گاری
چقدر غمانگیز است که آدم نمیتواند مردی را که دوستش دارد، انتخاب کند. لیدی ال رومن گاری
کشیشی به غایت زیبا که مثل همیشه لباس سیاه میپوشید، با آن چهرهی پریدهرنگ و سوزان و چشمان سیاهی که انگار بازتاب رنج و امید یکایک انسانها است. لیدی ال رومن گاری
هنرمند در زمان ما چیزی بیش از زایدهی طبقات حاکم نیست. آفریدههایش برای مردم حکم تریاک را دارد. طبقات حاکم امیدوارند تودهها را به موزهها بکشانند، همانطور که آنها را به کلیسا میفرستند تا فلاکت و ادبار خود را از یاد ببرند. شاعرانی که برای مردم نغمههای خوش میسرایند، نقاشانی که پردهای بر روی واقعیت میکشند و موسیقیدانانی که میکوشند ما را به خواب خرگوشی فرو ببرند، دشمنان بزرگ ما هستند. لیدی ال رومن گاری
عیاش، خودخواهی است که فقط به فکر خوشگذرانی خودش است. او محصول خاص یک عنصر فاسد است و راه و روش زندگیاش، توهین به بشریت است. لیدی ال رومن گاری
دریافت که شکوه و جلال لذتبخش موسیقی نسبت به عنصر عشق، در درجهی دوم اهمیت است. لیدی ال رومن گاری
کسی چه میداند که آدم در سواحل زیبای دریاچهی لمان به کی برمیخورد؟ شعار من این است: «همیشه آماده.» لیدی ال رومن گاری
نمیدانم چرا ترانههای عاشقانه را اینهمه غمانگیز و کوتاه میسازند. لابد شاعرانی که آنها را ساختهاند، تنگی نفس داشتند یا مسلول بودند و یا کلهپوک. لیدی ال رومن گاری
بیشک، آزادی، برابری و برادری در گوشهای به انتظار ایستاده بودند و بیصبرانه و خشمگین و نومید خیابان را میپیمودند و به ساعتمچی خود نگاه میکردند. لیدی ال رومن گاری
شاید این چشمان من بود که اینهمه زیبایی در او میدید. نمیدانم و اهمیتی هم نمیدهم. ولی از آن به بعد، از همان نگاه اول فهمیدم که هرگز مرد دیگری در زندگی من نخواهد بود و اینکه هیچچیز بهجز او هرگز نه برایم مهم است و نه وجود دارد. لیدی ال رومن گاری
زیبایی زندگی، تنها چیزی بود که ارزش مبارزه را داشت. لیدی ال رومن گاری
در جهان نبایستی طبقات، دولت و پرولتاریا وجود داشته باشند. تنها و تنها انسانهای از بند رسته، زیبا و آزاد کافی است. لیدی ال رومن گاری
اگر تنی سالم و قوی و شاداب داشته باشی، روح هم بلد است از خودش مواظبت کند. لیدی ال رومن گاری
شرارت، هرگز فقط منشا لذت نبوده است؛ روی دیگر سکهی فاجعه است، سقوطی کامل حتی برای چند لحظه. خودکشی، ارزانترین شکل جنایت که بهوسیلهی قانون قابل پیگرد نیست؛ رهایی از تمام قید و بندها، یک لحظه مکاشفه که میتوان قیمتش را زیر چراغ گاز خیابان پرداخت. لیدی ال رومن گاری
هر وقت که دو پلیس سبیلدار وارد اتاق شدند تا مسیو را با خود ببرند، او به طرف مادرش میدوید و فریاد میزد: «آزادی و برابری باز هم آمدهاند تا بابا را ببرند. برادری لابد مست کرده و توی خیابان افتاده.» لیدی ال رومن گاری
تنها سه چیز در دنیا هست که ارزش دارد آدم بهخاطرش زندگی کند یا بمیرد: آزادی، برابری، برادری. لیدی ال رومن گاری
عشقهای بزرگ و حقیقی در این دنیا اندکاند و آدم حق ندارد بگذارد بدون هیچگونه اثری نابود شوند و از بین بروند. لیدی ال رومن گاری
همیشه مردان خوشقیافه را دوست داشت و عیوب فراوانی را به آنان میبخشود. حتی گاهی ابدا توجه نمیکرد که چقدر احمقند. تنها زمانی طرز فکرشان اهمیت پیدا میکرد که پیر میشدند و ظاهر زیبایشان از دست میرفت و چیزی بهجز چانهی لرزان و بینی آویخته و چشمان خسته بهجا نمیماند. لیدی ال رومن گاری
هنرمندی که خود را یکسره وقف خلق شاهکاری فناناپذیر کند، شبیه متفکر یا ایدهآلیستی است که میکوشد جهان را نجات دهد. لیدی ال رومن گاری
اندیشید: آثار هنری را واقعا باید رام و دستآموز کرد، آدم باید بتواند ناز و نوازششان کند نه اینکه با ترس و احترام با آنها رفتار کند. لیدی ال رومن گاری
بهنظرش میرسید هنرمندی که بکوشد به چیزهای زیادی دست پیدا کند، حتی اگر موفق هم باشد، مایهی دردسر است. لیدی ال رومن گاری
هدف هنر، نجات جهان نیست؛ بلکه آن است که دنیا را پذیرفتنیتر کند. لیدی ال رومن گاری
ابلهان نمیتوانند پنجاهسال تمام عاشق باقی بمانند. برای نیل به چنین عظمتی به مردی حقیقتا خیالپرداز و صاحب ذوق نیاز است. لیدی ال رومن گاری
پس از اینهمه سال زندگی در بین نجیبزادهها باید یاد گرفته باشی که هیچوقت احساسات خود را بروز ندهی. لیدی ال رومن گاری
چیزهایی هست که از دست رفتنشان را هیچ چیزی در دنیا نمیتواند جبران کند. لیدی ال رومن گاری
پیوسته اندکی سختگیر و خشن بود و لحظاتی در زندگیاش پیش میآمد که ناگزیر میشد -دقیقا ناگزیر میشد- اندکی بیرحم باشد. لیدی ال رومن گاری
یک ضربالمثل فرانسوی را خوب به خاطر داشت که میگفت: «کسی که خوب دوست دارد، خوب هم تنبیه میکند.» لیدی ال رومن گاری
بهراستی آنچه گذشت زمان بر سر آدم میآورد، خارقالعاده و شگفتانگیز است. لیدی ال رومن گاری
زن نباید مراقبت از شانههایش را کنار بگذارد. افسوس خوردن، هیچ دردی را دوا نمیکند. لیدی ال رومن گاری
عجیب است که شانههای آدم، اینهمه تنها و درمانده شود. آخر سر مثل اینکه مال تو نیستند، احساس میکنی که با تو بیگانهاند و کسی فراموششان کرده و آنها را جا گذاشته است. لیدی ال رومن گاری
گلها اهمیتی نمیدهند که جوان هستی یا پیر، تنها میدانند چطور احساس جوانی را در تو بیدار کنند. لیدی ال رومن گاری
تازه میآیند که همدمت باشند و تو، تازه که شروع میکنی به آنها خو بگیری، مجبوری از آنان جدا شوی. لیدی ال رومن گاری
ساختمان سنگین و رنگین روی زمین نشسته است و تو تنها میتوانی شاهد رنجبردن زمین باشی. لیدی ال رومن گاری
زیبایی چهره اش از آن نوع بود که میل به حمایت یعنی تملک را در انسان بیدار میکرد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
از همین نگرانم. آدم به کسی یا چیزی عادت میکند و آنوقت، آن کس یا آن چیز قالش میگذارد. دیگر هیچ باقی نمیماند. آنهایی را که میگذارند و میروند، دوست ندارم. این است که اول خودم میگذارم و میروم. این طوری مطمئنتر است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
وقتی با کسی ازدواج کردید، آسانتر میتوانید از او جدا شوید. چون آنوقت، واقعا بهانه ای در دست دارید. هیچکس نمیتواند ایرادی بگیرد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
انسان در بیست سالگی، راه خود را انتخاب نمیکند؛ زیرا اندیشههای نو مقاومت ناپذیرند. در بیست سالگی، انسان حقیقت هایی را میبیند و متوجه نیست که آنچه دیده است، حقیقت نیست و فقط زیبایی است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
میلیونها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستند و همه شان میتوانند بدون تو زندگی کنند؛ آخر چرا من نمیتوانم بی تو زندگی کنم؟ کاری که هر کسی میتواند بکند، حتی از یک بچه ی پنج ساله هم ساخته است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
لنی همیشه در تاریکی خود را سرحالتر احساس میکرد. مثل این بود که تاریکی، پناهش میدهد و از او حفاظت میکند. در تاریکی جای آدم معلوم نیست و کسی نمیتواند آدم را پیدا کند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
نباید دنبال عوض کردن دنیا رفت. دنیا خیلی وقت است که راه افتاده و از همان اول، منحرف شده و راه درازی را پشت سر گذاشته است. دنیا را هر طور هم که خراب کنی و از نو بسازی، باز همین دنیاست! خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
دنیا هنوز آماده نیست. دنیا برای بچه دار شدن آمادگی ندارد. من دوست ندارم کسی را اذیت کنم. آنوقت چطور بچه ی خودم را اذیت کنم؟ امروز دیگر نمیشود بچه دار شد. فقط جمعیت زیاد میشود، آمار بالا میرود. حالا، ساده است، بچه دار میشوی، ولی بعد یک روز میرسد که بچه ات میآید توی چشمت نگاه میکند. چیزی نمیگوید، فقط نگاه میکند؛ همین. آنوقت چه میکنی؟ خودت را روی پاهایش میاندازی یا چی؟ خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
هیچ کس تا به حال، دو مرتبه در عمرش عاشق نشده. عشق دوم، عشق سوم، اینها بی معنی است. فقط رفت و آمد است، افت و خیز است. معاشرت میکنند و اسمش را میگذراند عشق. مطمئنا زندگی هایی هست که جز معاشرت نیست. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
کلمهها خیلی مسخره اند. همیشه آدم را گیر میاندازند. آدم خودش دارد حرف میزند، ولی حرفها مال یک نفر دیگر است. میدانی؟ حتی یک نظریه هست که میگوید ما نمیتوانیم ادعا کنیم که افکار خودمان را فکر میکنیم. ظاهرا ما فکر نمیکنیم، فکر میشویم. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
اغلب خیال میکنند که مرغهای دریایی، غم بزرگی در دل دارند و حال آنکه، این خیالی پوچ است. اشکالات روانی خود آدم است که این احساس را به وجود میآورد. آدمی، همه جا چیزهایی میبیند که وجود ندارد. این چیزها در درون خود آدم است. همه به یک درونگو مبدل میشویم که همه چیز را به زبان میآورد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
پول، بد تله ای است. اول آدم صاحب پول است ولی بعد، پول صاحب آدم میشود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
روی اعلانهای امنیت راه، یک جمله نوشته شده است: همیشه اقدام نجات بخش را بیاموزید. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
من میروم. محترمانه با هم خداحافظی میکنیم؛ خیلی با مهربانی. هیچکدام افسوس نمیخوریم و رابطه مان ادامه پیدا نمیکند. دلیلی هم برای حرص خوردن و دلشوره باقی نمیماند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
شنیده ام مرغهای دریایی روی آب میخوابند. زندگی حقیقی همین است: آدم خودش را به جریان آب بدهد و پاهایش هیچوقت روی خاک نیاید… خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
حساسترین و بی حفاظترین اشخاص، آنهایی بودند که کمتر میتوانستند مصونیت را تحمل کنند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
وقتی دو نفر مثل تو و من واقعا عاشق هم هستند، باید هر کاری از دستشان برمیآید، بکنند تا عشقشان را نجات بدهند. حفظش کنند و اولین کاری که باید بکنند این است که از هم جدا بشوند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
بزرگترین نیروی فکری تاریخ بشر، حماقت است. باید در مقابل آن سر تنظیم فرود آورد، به آن احترام گذاشت؛ چون همه جور معجزه ای از آن ساخته است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
کسانی که عقاید احمقانه ای دارند و آنها را ابراز میکنند، همیشه خیلی حساسند. هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد، باید کمتر با او مخالفت کرد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
اول آدم احساس سرما دارد، ولی کم کم مثل این است که دارد زیر آب شنا میکند. اما دیگر نه آب را احساس میکند نه خودش را؛ جز یک نوع لختی و رکود در اطراف خود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
آدم نباید خود را زیاد بپوشاند. باید بگذارد تا سرما به او نزدیک شود. حتی باید کمی یخ بزند تا احساس کند واقعا در دو قدمی پاکی است. بله، پاکی. البته باید مواظب خطر هم بود. آدم نباید بگذارد که کاملا منجمد شود. حتی در مورد بهترین چیزها، باید توانست و به موقع دست نگه داشت. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
لنی با این جوان که حتی یک کلمه هم انگلیسی نمیدانست، دوست شد و به همین دلیل با هم ارتباط خیلی خوبی داشتند؛ ولی بعد از سه ماه که عزی مثل بلبل انگلیسی حرف میزد، فاتحه ی دوستیشان خوانده شد. مثل این بود که حجاب زبان یکباره بین آنها کشیده شده باشد. حجاب زبان وقتی کشیده میشود که دو نفر به یک زبان حرف میزنند؛ آنوقت دیگر امکان تفاهم آنها به کلی از بین میرود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
_منظورم اینه که این کشورها وقتی شناخته میشن که مردم میرن اونجا که کشته بشن. جغرافی یعنی همین. پدرم خودشو فدای جغرافی کرد.
خندید.
_مثلاً ویتنام. اول اصلاً کسی نمیدونست که همچو جایی هم توی دنیا هست. حالا آمریکا پر از ویتنام شده. کره، همینطور. یک روز یک کاغذ برای یکی میرسه که پدرش توی کره کشته شده. میره روی نقشه میگرده ببینه کره کجاست.
آمریکاییها جغرافی رو همینجوری یاد گرفتن. پیش از اینها کسی جغرافی لازم نداشت. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
چهار روز میشد که او را ندیده بود. چهار روز کم نیست. یک عمر است. هواپیماها در یک ساعتش دوهزار کیلومتر راه میروند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
- جس، خوبه یه سری به اونجا بزنیم.
- کجا، لنی؟
- اونجا، میدونی؟ آنجا، دور، دور، شاید یه جایی، یه دور جدی، یهچیز خاطر جمع باشه. باید یه جایی توی این دنیا《دور حسابی》پیدا بشه. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
"پیشرفتم عالیست. بعضی وقتها نصف شب از خواب بیدار میشم و میبینم هیچ احساسی ندارم. بیدرد بیدرد. یک پیروز واقعی! یک جور خلاء کامل و خیلی عالی!
خلاصه اینکه من هم حالا میتونم ادعا کنم که به خوشبختی رسیدم. یا گمان میکنم بتونم یک شب زیبای بی مهتاب لب دریاچه بنشینم و هیچ احساسی نکنم.
انگاری خدا شفایم داده. " خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
فکر میکنم هیچ چیز کریهتر از این نیست که به زور زندگی را توی حلق آدم هایی بچپانند که نمیتوانند از خودشان دفاع کنند و نمیخواهند زندگی کنند. زندگی در پیش رو رومن گاری
زندگی چیزی نیست که متعلق به همه باشد. زندگی در پیش رو رومن گاری
ترس مطمئنترین متحد ماست و بدون آن خدا میداند چه به سرمان میآید. زندگی در پیش رو رومن گاری
آدمها بیش از هر چیزی به زندگی چسبیده اند و شنیدن این حرف وقتی بامزه میشود که به تمام چیزهای قشنگی که در دنیا هست، فکر کنیم. زندگی در پیش رو رومن گاری
آقای هامیل به نظر غمگین میآمد. این را از چشمانش میشد فهمید. همیشه چشمان مردم، غمگینتر از بقیه ی جاهایشان است. زندگی در پیش رو رومن گاری
فکر میکنم این گناه کارانند که راحت میخوابند، چون چیزی حالیشان نیست و برعکس، بی گناهان نمیتوانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگران همه چیز هستند. اگر غیر از این بود، بی گناه نمیشدند. زندگی در پیش رو رومن گاری
بدبختی دیگران خیلی وقتها سبب دلداری آدم میشود! مهتاب عشق رومن گاری
وقتی میگویم دیگر به سراغم نیا، فکر نکن که فراموشت کردهام،یا دیگر دوستت ندارم، نه.
من فقط فهمیدم: وقتی دلت با من نیست؛
بودنت مشکلی را حل نمیکند،تنها دلتنگترم میکند! خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
جس با خود میگفت: «برای این حال اسمی پیدا کردهان. یه اسم وقیحانه و تلخ. بش میگن «اولین عشق». معنیش اینکه که عشقهای دیگری هم بعد از آن میآید. «اولین عشق». حتا نیشخند حکیمانه داننده گوینده هم از لای آن پیداست. اما اشتباه میکنن. هیچکس در عمرش دو بار عاشق نشده. عشق دوم و سوم و… تنها معنیش اینه که هیچ معنی نداره. رفت و آمده. افت و خیزه. حتما زندگیهایی هست که جز همین افت و خیز نیست. » ص 216 خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
باران میآمد و روی شیروانی ترانه مینواخت. ترانهای که اگه آدم اون رو شب در امن آغوش او گوش کند، زیباترین ترانه دنیاست. هر قدر باد شدیدتر باشه و بارون تندتر بیاد، بازوهایش محکتر دورت فشرده میشه و توی بغلش راحتتری و دیگه از هیچ چیز نمیترسی. دست کم این احساس منه. تمام عمرم صدای بارون روی شیروانی رو تنها شنیدهام. بارون دوست نداره کسی تنها ترانهاش رو گوش بده. من ناکامیاش رو خوب حس میکنم. ص 139 خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
با هم ساکت ماندیم، سکوت دو نفره، آدما را خیلی به هم نزدیک میکند. ص 118 خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد. باگ میگفت حماقت بزرگترین نیروی روحانی تمام تاریخ بشریست. میگفت باید در برابر آن سر تعظیم فرود آورد، چون همه جور معجزهای از آن ساخته ست. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
آدم مجبور است از بین بی توجهیهای دنیا آن هایی را که بیشتر میپسندد انتخاب کند. آدمها همیشه بهترین و گرانترین را انتخاب میکنند. زندگی در پیش رو رومن گاری
برای منِ تنها، زیادی آدم وجود داشت زندگی در پیش رو رومن گاری
هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم ، عشق سوم ، اینها بی معنی است. فقط رفت و آمد است. افت و خیز است معاشرت میکنند و اسمش را میگذارند عشق خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
هرگز نباید همنوعت را به اندازه خودت دوست داشته باشی. چون ممکن است گرچه همنوع توست، آدم خوبی باشد. اصلاً شاید دنیاهای دیگری با مخلوقات دیگری، بی کوچکترین اثری از آدمیزاد وجود داشته باشد، مخلوقاتی که آدمهای حقیقی باشند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
نمی شود بدون دوست داشتن کسی زنده ماند…
تجربه کهنه ام را باور کنید! زندگی در پیش رو رومن گاری
هیچ چیزی کریهتر از ان نیست که به زور زندگی را توی حلق ادم هایی بچپانند که نمیتوانند از خودشان دفاع کنند و نمیخواهند به زندگی ادامه دهند زندگی در پیش رو رومن گاری
یکی از احمقانهترین فرمولهای روانشناخت جدید اینست که میگویند: «علت میخواری معتادان اینست که نمیتوانند خود را با واقعیات سازگار کنند.»
ولی آخر کسی که بتواند خود را با واقعیات سازگار کند که یک بی درد الدنگ است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
خوشبختی از آن شیرینیهاییست که باید گرم گرم خورد. نمی شود آن را به منزل برد. همینکه کسی بخواهد آن را به هر قیمت شده حفظ کند گه کاری میشود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
بچه که بودم یه خر داشتم که همین جور عرعر میکرد. منظورم اینه که عرعر اونم دل آدم رو میسوزوند. اما عاقبت فهمیدم که خودمم که اینجور عرعر میکنم، نه اون زبون بسته. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
علم، تپانچه ی عجیبی است. با همه جور چیز میشود آن را پر کرد و درق درق کلک هر چیز قشنگی که هست را کند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
میگفتند تنها چیزی که همه دردها را دوا میکند عشق است. پیدا بود که هنوز مبتلا نشده بودند.
چطور جرأت میکردند این حرف را جلو کسی بزنند که عشق زندگیش را داغان کرده بود و پیش پایش ریخته بود. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
مخصوصا نباید دنبال عوض کردن دنیا بود. دنیا خیلی وقته راه افتاده. از همون اولش هم بد راه افتاده. بلافاصله هم راهش کج شده و توی این راه کج خیلی جلو رفته. حالا هیچکس نمیدونه تو کدوم جهنم دره ای سرگردونه و مارو هم با خودش میبره. هیچکس هم نیست که دست آدمو بگیره. همه مثل همند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
از اونهایی ست که میترسن یک جا بند شن. به قدری بهشون تیر خالی کردن که میترسن یک جا، روی یه شاخه بمونن. مثل پرنده ها. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
جس! میلیونها و میلیاردها آدم توی این دنیا هست که همه شون میتونن بی تو زندگی کنن. اما آخه چرا من نمیتونم. این درد رو کجا ببرم؟
من نمیتونم بی تو زندگی کنم. کاری که هرکسی میتونه بکنه، کاری که از یه بچه پنج ساله هم برمیاد از من بر نمیاد. تو هیچ سر در میاری؟ خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
هیچ کس در عمرش دوبار عاشق نشده. عشق دوم و سوم و… تنها معنیش اینه که هیچ معنی نداره. رفت و آمده، افت و خیزه. حتما زندگیهایی هست که جز همین افت و خیز نیست. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
پل میگفت: «از همه مفتضحتر اینه که میخوان ماهی رو توی آب خفه کنن. یه جا به اصطلاح «اخلالگران» رو تو آمستردام زیر باتون لت و پار میکنن، یک جا با یک دنیا تزویر اما با دلسوزی میگن: «باید سعی کرد حرفهای جوانان را فهمید، باید به آنها اعتماد کرد.» خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
در سوییس میزان خودکشی از همه جا بیشتر بود. البته همه جا میزان خودکشی از همه جا بیشتر بود. سوییس، دانمارک، سوئد، سان فرانسیسکو. این نتیجه پیشرفت است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
حتی بعضیها میرفتند کار میکردند یا یک دختر دهاتی چاق و چله پیدا میکردند که یک جفت کپل گرد و تپل و یک شغل نان و آب دار داشته باشد. دختره را میگرفتند و با او فصل سخت را آسان میگذراندند و بعد خداحافظ. میرفتند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکردند. چی؟ فرمودید بی شرفی؟ شوخی میکنید، نه؟ یک قلندر واقعی، یک بی خانمان برف پرست کاری به کارهایی که آن پایین ها، روی زمین میکند ندارد. در ارتفاع صفر بالای سطح گه همه کار مجاز است. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
- خوب، اگر با کلمات میونه ندارید، چطور فکر میکنید؟
- سعی میکنم اصلا فکر نکنم، قربان. ولی بعضی وقتها خیال پردازی میکنم.
- مگر با هم فرق دارند؟
بله، قربان، خیلی فرق دارن. خیال پردازی برای اینه که آدم به چیزی فکر نکنه. اون وقت خیلی خوشه. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
لنی اول با این جوان، که یک کلمه هم انگلیسی نمیدانست رفیق شده بود. به همین دلیل روابطشان با هم بسیار خوب بود. اما سه ماه نگذشته بود که عزی شروع کرد مثل بلبل انگلیسی حرف زدن و فاتحه ی دوستیشان خوانده شد. فورا دیوار زبان میانشان بالا رفته بود. دیوار زبان وقتی کشیده میشود که دو نفر به یک زبان حرف میزنند. آنوقت دیگر مطلقا نمیتوانند حرف هم را بفهمند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
برای هوش آدمیزاد هیچ چیز محرکتر از نفهمیدن نیست. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
حتی در مورد بهترین چیزها باید آدم بتواند و به موقع دست نگهدارد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
حتی در مورد بهترین چیزها باید آدم بتواند و به موقع دست نگهدارد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
حتی در مورد بهترین چیزها باید آدم بتواند و به موقع دست نگهدارد. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
دیوار زبان وقتی کشیده میشود که دو نفر به یک زبان حرف میزنند. آن وقت دیگر مطلقاً نمیتوانند حرف هم را بفهمند. خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
از همین میترسم. آدم به کسی یا چیزی عادت کند و ان وقت آن کس یا ان چیز قالش بگذارد. میفهمی چه میخواهم بگویم ؟ خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
وقتی ادم خود را تلف شده احساس میکند از همان وقت فاتحه اش خوانده شده است نسلهایی که خود را هدر یافته نمییابند جز کثافت چیزی نیستند خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
بزرگترین نیروی فکری بشر حماقت است باید در مقابل ان سر تعظیم فرود اورد و به ان احترام گذاشت چون همه جور معجزه ای از ان ساخته است خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
محض خالی نبودن عریضه به ریدن ادامه دادم زندگی در پیش رو رومن گاری