آخرین فعالیت‌ها


  • از لنز تیره
    برای از لنز تیره نوشت :

    از لنز تیره (یک پوینده‌ی تاریک) A Scanner Darkly 1) «از لنز تیره» (A Scanner Darkly) نام داستان بلندی در ژانر ادبیات داستانی علمی است از نویسنده‌‎ی آمریکایی «فیلیپ کی. دیک» (Philip Kindred Dick) که در سال 1977 میلادی نگاشته شده است. گمان دوری نیست اگر بپنداریم که نویسنده در نوشتن بسیاری از خطوط کتاب گریه کرده است. به‌ویژه وقتی در پیش‌درآمد داستان می‌یابیم که او کتابش را به جمعی از دوستانش تقدیم کرده که بدون استثنا در اثر مصرف مواد مخدر یا مرده‌اند یا دچار روان‌پریشی دائم‌اند و یا به خاطر آسیب مغزی ابدی بستری‌شده‌اند. 2) جنبش «هیپی» های (Hippie) آمریکا که در دهه‌ی 1960 میلادی آغاز شد، خود را مدافع آرمان‌های زیبایی چون صلح جهانی، عشق و محبت، مخالفت سخت با جنگ ویتنام و… می‌پنداشت اما سرانجامِ بسیاری از اعضای آن چیزی جز تلف‌شدگی و آسیب‌دیدگی ناشی از مصرف مواد مخدر و توهم‌زا نبود. «فیلیپ کی. دیک» که خود از نزدیک شاهد این افول اجتماعی بود و برهه‌ای از زندگی‌اش با زیستن در میان چنین کسانی گذشت، در داستان «از لنز تیره» آینده‌ای غمگین از سرنوشت آنان را رقم می‌زند، آینده‌ای ویران‌شهری که در سال 1994 یعنی هفده سال پس از نگارش کتاب فرض شده است. 3) روایت داستان، شرح بخشی از زندگی یک مأمور مخفی پلیس مبارزه با مواد مخدر است که خواسته یا ناخواسته به اعتیاد به ماده‌ای توهم‌زا به نام ماده‌ی D (در ترجمه‌ی کتاب به نام ام و مخفف مرگآرام به‌عنوان معادلی برای Slow Death) دچار می‌شود و عملکردی مغزی او به‌ویژه در حوزه‌ی ارتباط بین دو نیمکره‌ی راست و چپ مغز دچار اختلال می‌گردد. داستان با پایانی باز تمام می‌شود و به این‌گونه، نویسنده اختیار تصور آینده‌ای روشن‌تر یا تاریک‌تر برای مأمور «فرد» (Fred) را که در آسایشگاه ترک اعتیاد درگیر بازپروری است، برای خواننده مهیا می‌کند. تلخ‌تر این‌که در فصول انتهایی متوجه می‌شویم که تمام این داستان برنامه‌ی از پیش تعیین‌شده‌ای از سوی پلیس مبارزه با مواد مخدر به‌منظور نفوذ در آسایشگاه بازپروری قربانیان اعتیاد است. 4) در سال 2006 میلادی اقتباسی سینمایی از این کتاب و با همین عنوان صورت گرفت و توسط «ریچارد لینکلیتر» (Richard Stuart Linklater) کارگردانی شد. این فیلم ابتدا به‌صورت دیجیتال فیلم‌برداری شد و سپس با بهره‌گیری از روش «روتوسکپی» (Rotoscoping) به‌صورت پویانمایی درآمد. کتاب «از لنز تیره» توسط «جواد همایون‌پور» به فارسی برگردانده شده و در سال 1395 و در نشر «پویان» به چاپ رسیده است. #آرمانشهر_پادآرمانشهر @eventhorizon1

  • 15 زندگی اولیه آگوست (هری آگوست)
    برای 15 زندگی اولیه آگوست (هری آگوست) نوشت :

    پانزده زندگی اول هری آگوست The First Fifteen Lives of Harry August 1) «پانزده زندگی اول هری آگوست» (The First Fifteen Lives of Harry August) داستان بلندی است از نویسنده‌ی انگلیسی «کاترین وب» (Catherine Webb) که آن را با نام ساختگی «کلر نورس (نورث؟) » (Claire North) و در سال 2014 منتشر ساخته. «کاترین وب» برخی از آثار خود را با نام‌های مستعاری مانند «کلر نورس» و «کیت گریفین» (Kate Griffin) به چاپ رسانده است. 2) روایت داستان که آن را باید در رده‌ی داستان‌های با «زمان غیرخطی» (Nonlinear Time) گنجاند، عبارت است از شرح زندگی مردی به نام «هری آگوست» که زندگی‌اش پس از مرگ مدام تکرار می‌شود. او در سال 1919 به دنیا می‌آید و در سال 1989 درمی‌گذرد و این چرخه‌ی تکراری همچنان ادامه دارد. اگر از دید تناسخ‌گونه به این تکرار بنگریم، اگرچه فرضیه‌ی تناسخ فاقد اعتبار علمی است، چنین تناسخی تنها برای دو نوع انسان قابل فرض است: آنان که به نهایت تعالی رسیده‌اند و چاره‌ای جز تکرار همان زمان و همان زندگی را ندارند و آنان که به پایین‌ترین درجات سقوط کرده‌اند و عذابشان تکرار همان چرخه‌ی پوچ و تلخ است. اما در کمال تعجب «هری آگوست» انسانی خاکستری است که در این دو رده نمی‌گنجد. شاید بتوان روال داستان را به مقوله‌ی زمان دوبعدی که برآمده از مشتقات فرضیه‌ی «ابرریسمان» (Superstring) است نیز تعمیم داد، به این‌سان که مردی در صفحه‌ی زمان حرکت دایره‌ای دارد. 3) «پانزده زندگی اول هری آگوست» بدون شک تلاشی است برای ارائه پاسخی رویاگونه به این آرزوی دیرپای بشر که در شعر «سعدی» هم تجلی پیدا کرده است: عمری دگر بباید بعد از وفات ما را کاین عمر طی نمودیم اندر امیدواری اما برآوردن چنین آرزویی خود بیش‌ازپیش پرسشی «مولانا» وار را برمی‌انگیزاند: از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می‌روم آخر، ننمایی وطنم اگرچه در پاسخ، چیزی به جز این بیت از «حافظ» به دست نمی‌آید: عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم و روند این زیستن تکراری در جای‌جای خود خواننده را ناخواسته به نتیجه‌ای از جنس شعر «خیام» می‌رساند: نا آمدگان اگر بدانند که ما از دهر چه می‌کشیم نایند دگر 4) کتاب «پانزده زندگی اول هری آگوست» توسط «مهرآیین اخوت» ترجمه و سال 1396 در انتشارات هیرمند به چاپ رسیده است. این کتاب در سال 2015 برنده‌ی جایزه‌ی «یادواره‌ی جان کمپل برای بهترین رمان علمی- تخیلی سال» شده و در سال 2016 هم کاندیدای دریافت جایزه‌ی «آرتور سی کلارک برای بهترین داستان علمی- تخیلی سال» بوده است. #زمان_غیرخطی @eventhorizon1

  • شهر و شهر
    برای شهر و شهر نوشت :

    شهر و شهر The City and the City 1) «شهر و شهر» (The City and the City) نام داستان بلندی است از نویسنده‌ی انگلیسی «چاینا میه‌ویل» (China Tom Miéville) که در سال 2009 میلادی نوشته‌شده است. «میه‌ویل» این داستان را به‌عنوان هدیه‌ای برای مادر بیمارش که علاقه‌مند به داستان‌های پلیسی است نوشته و در نگارش این رُمان دو ژانر پلیسی و «داستان عجیب» (Weird fiction) را باهم آمیخته است. 2) روایت داستان به یک شهر دوپاره یا به روایت بهتر، دو شهر به‌هم‌پیوسته اشاره دارد که هرکدام قوانین خودش را دارد. این دو شهر بسان دو کشور جدا شناخته می‌شوند که به لحاظ جغرافیایی مناطق مشترک زیادی دارند. شهر اول بشل یا بسل (Besźel) و شهر دوم القوما یا الکوما (Ul Qoma) نامیده می‌شود و مردم هر دو دولت‌شهر از کودکی آموخته‌اند که همدیگر را نادیده بگیرند و پا در حوزه‌ی جغرافیایی شهر دیگر نگذارند. آن‌ها همچنین به دو زبان متفاوت و البته با ریشه‌ی مشترک صحبت می‌کنند. در صورت تخطی از قانون نادیده انگاری شهر مقابل توسط ساکنین هرکدام از دو شهر، سازمانی مخوف به نام «نقض حریم» (Breach) وارد عمل شده و با مجرمین به شکلی رازآلود برخورد می‌کند. توسط برخی از شخصیت‌های داستان فرضیه‌های مبهمی از وجود شهر سومی به نام «اورسینی» (Orciny) که در میان دو شهر و در بطن هر دو وجود دارد مطرح می‌شود. 3) هرچند داستان «شهر و شهر» در نگاه اول تداعی‌کننده‌ی برلین غربی و شرقی و یا اورشلیم و بیت‌المقدس است، اما به شکل نمادین شاید بتوان آن را توصیفی از ساختار مغزی هر انسانی دانست. دو شهر به‌مثابه نیم‌کره‌ی راست و چپ مغزی هستند که یکی افلاطونی می‌اندیشد و دیگری ارسطویی و البته با یکدیگر جغرافیای مشترک هم دارند. با این نگاه «جسم پینه‌ای» (Corpus Callosum) که اتصال‌دهنده‌ی دو نیمکره است مصداقی است از سازمان «نقض حریم» و «اورسینی» یک مفهوم ذهنی است به نام وجدان که در بسیاری از موارد گم و ناشناخته و مفقود است. 4) داستان «شهر و شهر» پس از چاپ، برنده‌ی تعداد زیادی از جوایز معتبر حوزه‌ی ادبیات گمانه‌زن در سال 2010 شد. این داستان تا کنون چندین بار مورد اقتباس تئاتری هم قرار گرفته است. «شهر و شهر» در سال 1394 توسط «نریمان افشاری» به فارسی ترجمه‌شده و در انتشارات هیرمند به چاپ رسیده است. همچنین در سال 1395 هم توسط «میلاد زکریا» به فارسی برگردانده و در نشر مرکز منتشرشده است. #داستان_عجیب @eventhorizon1

  • خلع‌شدگان
    برای خلع‌شدگان نوشت :

    خلع‌شده: یک گمان‌شهر The Dispossessed: An Ambiguous Utopia 1) «خلع‌شده» (The Dispossessed) نام کتابی است از نویسنده‌ی آمریکایی، «اورسولا لگوئین» (Ursula Kroeber Le Guin) که در سال 1974 میلادی به چاپ رسیده است. این داستان عضوی از مجموعه‌ی داستانی چند جلدی «چرخه‌ی هاینی» (Hainish Cycle) است که همه‌ی آن‌ها توسط «لگوئین» نگاشته شده‌اند. 2) «خلع‌شده» روایتی از آینده‌ی دوری است که در آن نظام‌های اجتماعی- سیاسی به قیاس گذاشته‌شده‌اند. مهاجران بسیاری سیاره‌ی زمین یا «ترا» (Terra) که هنوز قابل زیست است اما زیرساخت‌های آن سال‌ها پیش توسط انسان‌ها به نابودی کشانده شده‌اند، را ترک کرده‌اند و در تعدادی دیگر از دنیاهای قابل سکونت زندگی می‌کنند. دو سیاره‌ی «اوراس» (Urras) و «آنارس» (Anarres) که در نزدیکی هم قرار دارند، سکونتگاه دو تمدن انسانی هستند که نظام‌های اجتماعی- سیاسی متفاوتی را تجربه می‌کنند. سیاره‌ی زمین‌گون «اوراس» دارای دولت- شهرهایی متفاوت است که در میان آن‌ها «آیو» (A-Io) دارای حکومتی مبتنی بر جمهوری پارلمانی و اقتصاد سرمایه‌داری است و «توو» (Thu) دارای ساختاری توتالیتر و سوسیالیستی. سیاره‌ی خشک «آنارس» سکونتگاه آنارشیست‌هایی است که مدت‌ها پیش تحت تأثیر ایده‌های یک انقلابی به نام «اودو» (Odo) از «اوراس» به «آنارس» مهاجرت کرده‌اند و خود را «اودونین» (Odonian) می‌نامند. 3) در داستان «خلع‌شده» ، «لگوئین» در توصیف سه نظام سرمایه‌داری، سوسیالیستی و آنارشیستی، جانب بی‌طرفی را انتخاب کرده و مزایا و معایب هرکدام را از دید خود برمی‌شمرد. به‌عنوان‌مثال مفهوم خانواده و تملک برای ساکنان «آیو» بدیهی و الزامی است و برای مخالفان آن نظام، مفاهیمی از رده خارج و مشکل‌ساز محسوب می‌شود. برعکس در «آنارس» هرگونه تملکی ضد انسانی است حتی به شکل مفهوم خانواده. البته در «آنارس» هم برخی از نواندیشان به نظام آنارشیستی به دید انتقاد می‌نگرند. «لگوئین» این کتاب را در بحبوحه‌ی فضای جنگ ویتنام و پی‌آیندهای آن نوشته و خودآگاه یا ناخودآگاه از سرزمینی به نام «بنبیلی» (Benbili) در سیاره‌ی «اوراس» نام می‌برد که صحنه‌ی جنگ نیابتی (Proxy war) بین نظام سرمایه‌داری «آیو» و نظام سوسیالیستی «توو» است. شاید او قصد داشته «آنارس» و فلسفه‌ی «اودو» را به‌عنوان راه‌حلی بینابینی ارائه کند، هرچند که اشکالات آن را هم متذکر شده است. 4) داستان «خلع‌شده» در سال 1974 برنده‌ی جایزه «نبولا» (Nebula) و در سال 1975 برنده‌ی جوایز «هوگو» (Hugo) ، «لوکاس» (Locus) و «یادواره‌ی جان کمپل» (John W. Campbell Memorial Award) شد. این داستان در سال 1396 توسط «حامد کاظمی» با عنوان «خلع‌شدگان» به فارسی ترجمه و در نشر چشمه به چاپ رسیده است. #آرمانشهر_پادآرمانشهر @eventhorizon1