آخرین فعالیت‌ها


  • انجمن نکبت‌زده‌ها
    از انجمن نکبت‌زده‌ها :

    - تو پس چرا چیزی بشم نگفتی؟ دایه چرا پادرمیانی نکرد؟ - چه می‌خواسیم بگیم عزیزکم. گفتیم دردت دوتا نشه، خم رو دلت نشینه روله. خم زندون و هجرونو با هم نکشی. چاره مان چه بود؟ (...)

  • مرد زنجبیلی
    از مرد زنجبیلی :

    مردم با اسم خدا خودشونو راضی نگه می‌دارن. فکر می‌کنن خدا بالاخره یه کاری براشون می‌کنه. (...)

  • مرد زنجبیلی
    از مرد زنجبیلی :

    کنت عزیز وضعیت من را تنها با یک عبارت می‌توان توصیف کرد. سگ توی این زندگی. اگر این عبارت را صبح‌ها هنگام برخاستن از خواب و قبل از هر وعده ی غذایی ادا کنی، خواهی دید که زندگی ات چطور به خوبی و خوشی تغییر می‌کند. (...)

  • پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم)
    از پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم) :

    این حرص منو در می‌آره، که بعضیا فکر می‌کنن مشکلات آدم با حرف زدن حل می‌شه یا بهتر می‌شه! یا یه کاری باید بکنی، باید عمل کنی، یا اگه نمی‌تونی کاری کنی پس نگو بیا در مورد مشکلاتت با من حرف بزن. (...)

  • پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم)
    از پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم) :

    آدم وقتی تو به شرایطی قرار می‌گیره که تا اون موقع نبوده، تازه یه چیزایی از خودش می‌فهمه که تا قبل از اون فکر نمی‌کرده اون جوری باشه. تازه آدم می‌فهمه مثلا چقدر عوضی بوده ولی فکر می‌کرده عوضی نیست. (...)

  • پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم)
    از پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم) :

    خر‌های بیچاره اونقدر زحمت می‌کشند، اونقدر خوبن، اونقدر فهمیده‌ن، بعد به هرکی که مثل ثریاس می‌گن خرِِالاغ! چقدر ناراحت کننده‌س. من دیگه نمی‌دونم به این آدم چی بگم. (...)

  • پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم)
    از پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم) :

    بدبختیا چیزای وفاداری ان. مثل خوشبختی نیست که هی از یاد آدم بره. (...)

  • پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم)
    از پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم) :

    یه چیزایی هست که آدم هیچ وقت نمی‌تونه به کسی بگه. اون چیزا می‌مونه تو وجود آدم، بعد می‌ره تو مغز، مغزو خراب می‌کنه. بعد آدم دیوونه می‌شه. فکر کنم همه کسایی که دیگه از یه روز به بعد دیوونه می‌شن، برای همین دیوونه می‌شن. (...)

  • پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم)
    از پیاده‌روهای پارک لاله (سکوی دوم) :

    حال دق کردن یعنی حالی که توش داشتم دق می‌کردم. وقتی آدم تو حال دق کردنه ولی دق نمی‌کنه، خیلی بدتره. حال بعد از دق کردن خیلی حال بدیه. آدم دق کنه، تموم می‌شه می‌ره، راحت می‌شه. ولی وقتی آدم دق کردنو رد می‌کنه، دیگه عادی می‌شه همه چی. به نظر من عادی شدن خیلی وحشتناکه. (...)

  • ما در برابر شما
    از ما در برابر شما :

    زندگی چیز ترسناک عجیبی است. همه وقتمان را صرف کنترل آن می‌کنیم اما اتفاقاتی ما را شکل می‌دهند که هیچ کنترلی بر آن‌ها نداریم. (...)

  • مردم مشوش
    از مردم مشوش :

    می گویند شخصیت هرکس برآیندی است از تجربیات او. اما این حقیقت ندارد؛ نه کاملاً، چون اگر بنا بود تنها با گذشته مان تعریف شویم، نمی‌توانستیم خودمان را تحمل کنیم. باید بتوانیم خود را مجاب کنیم که ما چیزی بیشتر از فقط و فقط اشتباهات دیروزمان هستیم: انتخاب بعدی مان، فردایمان. (...)