رمان خارجی - اسکاندیناوی

مردم مشوش

(Folk med angest)

مردم مشوش یک کمدی درخشان دربارە یک گروگانگیری غیرعادی است و مثل بقیه کارهای فردریک بکمن پر است از هیجان، غافلگیری و ــ به‌رغم همه اتفاقاتش ــ پر از شور زندگی. این رمان حکایتی پرپیچ ‌و تاب است از لحظات حساس و سرنوشت‌ساز؛ از اینکه چطور ما آدم‌ها نقش‌هایی را می‌پذیرم که از ما انتظار می‌رود و چطور این نقش‌ها شخصیت ما را شکل می‌دهند. در این داستان با گروگانگیری مواجهیم که خودش هم نمی‌داند باید چه کند، گروگان‌هایی که پیتزا سفارش می‌دهند و تقاضای آتش‌بازی می‌کنند و پلیس‌هایی که با دیگر پلیس‌ها فرق دارند. درنهایت، وقتی پلیس به آپارتمان محل گروگانگیری حمله می‌کند، از گروگانگیر خبری نیست و حالا باید این معمای پیچیده حل شود که آغاز و فرجام ماجرا چگونه رقم خورده است. زندگی شخصیت‌های مختلف رمان روایت می‌شود و رازها برملا. و البته باز هم یک پایان خوش در انتظار است…

نشر نون
9786226652247
۳۵۲ صفحه
۱۵ مشاهده
۱ نقل قول
دیگر رمان‌های فردریک بکمن
بریت ماری این‌جا بود
بریت ماری این‌جا بود جوهره داستان دوباره یافتن شور زندگی است، حتی در سال‌های پیری. و چه بسا برای بسیاری که دچار پیری زودرس شده‌اند، سرآمد ماجراجویی‌های تازه‌ای باشد. ذات زندگی همواره مانند کودکی بازیگوش است که کنجکاوانه به دنبال تجربیات تازه و کشف ناشناخته‌های دنیاست. بدون شک این ما هستیم که روزهای‌مان را تبدیل به مرور روزمرگی‌ها کرده‌ایم و اگر گذر عمر تبدیل ...
شهر خرس
شهر خرس موضوع این کتاب هاکی است. ـ ورزش محبوب خرس‌ها ـ اما شهر خرس و ساکنان آن در دل جنگل دغدغه‌های دیگری هم دارند. امیدها و رویاهای آن‌ها به بازوهای بازیکنان تیم هاکی گره خورده، اما ماجرایی که برای یکی از این بازیکنان و دختری جوان پیش می‌آید اتفاق‌های دیگری را رقم می‌زند... داستان این شهر کوچک داستان تمام جهان است. ...
بریت ماری این‌جا بود
بریت ماری این‌جا بود حالا دیگر فردریک بکمن مشهورتر و محبوب‌تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. میلیون‌ها نفر در دنیا رمان اول او، مردی به نام اوه، را خوانده‌اند و شیفته‌اش شده‌اند. این نویسنده خلاق سوئدی با یک غافل‌گیری تازه بازگشته است: بریت ماری این‌جا بود - آمیزه‌ای هیجان‌انگیز از عشق و فوتبال! شاهکاری که خیلی زود جای خود را ...
می‌خواهم سهمم را ببخشم
می‌خواهم سهمم را ببخشم دیشب مرگ را کنار ماشین له شده‌ام، درست بعد از تصادف ملاقات کردم. همه جا پر از خون بود، خون من. زن با همان ژاکت خاکستری کنارم ایستاده بود. با تردید نگاهم کرد و گفت: "قرار نبود این جا باشی!" از او می‌ترسیدم چون من یک برنده هستم، کسی که همیشه نجات پیدا می‌کند. و همه برنده‌ها همیشه از مرگ ...
و من دوستت داشتم
و من دوستت داشتم شب کریسمس است و پدر و پسری بعد از چند سال همدیگر را می‌بینند. پدر می‌خواهد تا دیر نشده ماجرایی را تعریف کند. همان موقع که درباره دخترکی شجاع، که چند مایل آن طرف‌تر روی تخت بیمارستان خوابیده، حرف می‌زند حقایقی را هم درباره خودش فاش می‌کند: موفقیت‌هایش در کسب و کار، اشتباهاتش در مقام یک پدر، ندامت‌های گذشته‌اش و ...
مشاهده تمام رمان های فردریک بکمن
مجموعه‌ها