وقتی رنجها را تقسیم میکنند،از هیچکس نمیپرسند که چقدر سهم میخواهد! اما جای شکرش باقیست که حکمتها اغلب از دل رنجها حاصل میشوند نه از دل لذتها و خوشیها! اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
بریدههایی از رمان اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش)
نوشته آرمان آرین
حماسههای سرزمین من نمردهاند؛
«من» زندهام!
ای سرزمین حماسههای بلند بالا اگر جای دیگر نیافتی،بیا…
در من بزی و بمان که من جایگاه تو ام و نگاهبان تو.
من پای افشان و نیرو پراکنان زندهام و مرگ،زیر پای من جان داده است!
شاد زی سرزمین من؛آباد زی.
من خون توام و راهم،رگ توست. کیست که یارای ریختن من داشته باشد؟!
من ریسمان تو هستم ای سرزمین جاودانه؛مرا بگیر و بالا رو.
ای عزیز مادرانم…آرمیده در تو پدرانم؛زیبای ابدی تاریخ،ای حسرتم،آسودگیات!
ترس،زیر پای من قالب تهی کرده است.
دشمنات بی سر باد…ای نخستین سرزمین مزدا آفریده،مبارزت را پناه ده.
مبارزی که قلمش برانتر از ستیغ آفتاب توست که یخهای زمستان سرد سبلان را میدرد…
خرافه،زیر پای من متلاشی شده است. بمان و ببین که چگونه دوباره آبادیات را آزاد خواهیم کرد.
ما که فخر یکدیگریم و دیر نیست که به بلندای دماوند،دوباره سرافراز شویم. اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
راز پیشروی اجتماعی مغرب زمین،جز در چند نکته اساسی نیست: خواستن نظم. برقراری روزافزون قانون،تخصصگرایی برای نشاندن هرکس در جایگاه مقبول خود و اصالت دادن و توجه واقعی به جنبههای عینی و دست کم مادی هر انسان. اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
ایرانی،خون سیاوش دارد.
ای دژخیم!
آنرا نریز و کیخسرو را از یاد مبر! اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
هرچه دریافتم،نگاشتم؛
هرچه بود!
فریادهایم چنان بلند بود که در پیچشی دوباره به سکوت پیوست.
هنگام زیستن،بسی در خدا اندیشه کردم و رنج هایم گاه با او به شادمانی جاودان پیوست و گاه چیزی آموختم:
یکی آنکه هیچ،هنوز و شاید همیشه ندانستم او چیست؟!
و نمیدانم آیا هیچ کس این نوشتارهای پراکنده مرا که از خلال هزارهها تراویده است خواهد خواند یا تنها خواننده این کتاب،همان کسی خواهد بود که تمامی کتابها را پیشاپیش خوانده است؟!
نوشتن حقا-نوشتن برای من-معاشقه ای پیوسته با جهان اهورایی ست.
تنها همین؛آن گونه که بود و هست. اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
من تمامی عشقهای جهان را با تو پیمودم؛
تمامی سرخوشیها و کامها را
من همه غربتهای جهان را پس از تو چشیدم؛
تمامی حسرتها و رنجها را…
آنگاه که هر آنچه داشتم با تو در زمین کاشتم
و دیگر هرگز بر نداشتم اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
تاکنون میپنداشتم آدمیان یا ستمگرند یا ستم دیده…اما اینک دانستم که گونهای ترسناکتر و نهان در همه جا نفوذ دارد! …
«ستمگران ستمستیزه»!
آنها بیشتر آدمیاناند و بی شک پنهان شده در زیر نقابهای میانهروی.
شاید من! شاید تو…! اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین
«تاکنون میپنداشتم
آدمیان
یا ستمگرند
یا ستمدیده…
اما اینک دانستم
که گونهای ترسناکتر و نهان
در همه جا نفوذ دارد! …
«ستمگرانِ ستمستیز»!
آنها بیشترِ آدمیاناند
و بیشک
پنهان شده در زیر نقابهای میانهرَوی.
شاید من!
شاید تو…! »
(22 مهر ماه 2461 سال پیش) اشوزدنگهه (حماسه نجاتبخش) آرمان آرین