رمان ایرانی

اشوزدنگهه (حماسه نجات‌بخش)

اشوزدنگهه بهترین شاگرد مدرسه مغان باستانی سیلک همراه با دو مغ سیاه و شرور به نام‌های شاماش شوموکین و هومبانیگاش با داروی جاودانگی استاد کوارسمن عمری دراز می‌یابد. برای رسیدن به هدف از پیش تعیین شده سفرهای بی‌پایان اشوزدنگهه به چهارسوی ایران زمین و جهان آغاز می‌شود و او تاریخ 6000 ساله سرزمینش را گام به گام می‌پیماید. روایت پیش رو در سومین دفتر 3 گانه اشوزدنگهه (حماسه نجات‌بخش) واپسین بخش گفتنی از این رازها و ماجراها را آشکار خواهد کرد.

موج
9789645834683
۱۳۹۲
۲۴۸ صفحه
۲۸۴۳ مشاهده
۸ نقل قول
آرمان آرین
صفحه نویسنده آرمان آرین
۲۴ رمان آرمان آرین زاده‌ی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سه‌گانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیان‌کننده‌ی استوره، حماسه و تاریخ ایران است. جلد نخست این کتاب با نام پارسیان و من: کاخ اژدها بیان‌کننده‌ی داستان ضحاک ماردوش (آژی‌دهاک) است. جلد دوم با نام پارسیان و من: راز کوه پرنده بیان‌کننده‌ی پهلوانی‌های رستم و شرح هفت خوان او در قالب رمانی جذاب است و کتاب سوم هم با نام ...
دیگر رمان‌های آرمان آرین
اشوزدنگهه (اهریمنان یکه‌تاز)
اشوزدنگهه (اهریمنان یکه‌تاز) در این جلد با خطوط پرماجرای زندگی اشوزدنگهه، این ابر مرد تاریخ ـ اسطوره‌ای در عصر جیرفت و حمله‌ی خیون‌های چادرنشین روبه‌رو می‌شویم که او همراه با ملکه فرینی و یارانش نقشی خطیر را برای نجات سرزمین‌اش به دوش دارد. برای یافتن ورجمکرد با آن دو خبیث و شریران دیگر، به سود حقیقت و مردم وارد میدان شده است، در عصر ...
پارسیان و من
پارسیان و من در نخستین رمان اسطوره‌ای ایران، اردشیر نوجوانی ست که از جهان معاصر، گام بر زمان می‌نهد و سر از زمانه‌ی ضحاک ماردوش (آژی دهاک) برون می‌آورد. او با نگاهی امروزین و ایرانی و انسانی، زندگی در آن دوران را تجربه می‌کند و در کنار کاوه و فریدون و ایرج و ... با همه زوایای این بزرگ‌ترین ماجرای اسطوره‌ای تاریخ بشر آشنا ...
سپیدبال
سپیدبال «سپیدبال» عقاب کوچولوی تازه به دنیا آمده‌ی کوهستان البرز بود! سه شب و چهار روز از چشم باز کردنش می‌گذشت و تمام مدت توی لانه‌ی حصیری‌شان، بالای قله‌های البرز نشسته و همراه پسرعمویش، که او هم تازه به دنیا آمده بود و در لانه‌ی آن وری بود، با دهان باز منتظر رسیدن غذا می‌شد.
سپیتمان
سپیتمان ‹‹ به کدام سرزمین روی آوردم؟! به کجا، رفته پناه جویم؟ اشراف و بزرگان از من کناره می‌گیرند و از دهقانان و مردم عادی به دلیل نادانی‌اشان و از فرمانروایان شهرها به خاطر دروغ‌گویی‌شان خشنود و راضی نیستم. در این وانفسا چطور می‌توانم فرمان تو را اجرا و تو را شاد کنم ای خداوند؟!››
کابوس باغ سیاه
کابوس باغ سیاه از باغ، همیشه صدای کلاغ می‌آید. لانه‌هایش بالای درخت‌های خشکیده سپیدار است و گروه گروه، آن بالاها می‌چرخند. دیوار مستطیلی باغ ما، چهار ضلع گلی و بلند دارد، در بعضی جاها کمی ریخته و بدترکیب و سردستی، بازسازی شده و در برخی نقطه‌ها هنوز قطور و قبراق، ما را دربر گرفته است.
مشاهده تمام رمان های آرمان آرین
مجموعه‌ها