بعضی وقتها دهان آدم انگار راه خود را میرود در حالی که مغز بی حرکت ایستاده است. مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
بریدههایی از رمان مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد
نوشته یوناس یوناسن
آلن گفت: «شاید کتابهای مقدس باعث شد از کوره در برود. دین خیلی راحت احساسات آدمها را به غلیان میآورد. یک بار، در تهران که بودم __» مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
آلن از آن آدم هایی نبود که به آنچه ممکن است در آینده ی خیلی نزدیک اتفاق بیوفتد امید ببندد (چه رسد به اینکه از آن بترسد). پیش بینی کردن چه فایده ای داشت؟ مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
به خاطر سپردن حقیقت همیشه بسیار آسانتر از خلاف آن است. آن که دروغ میگوید ممکن است به سادگی خود را به دردسر بزرگی بیندازد. مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
وقتی آدم به سن خاصی میرسد، راحتتر میتواند بفهمد که چه زمانی چه کاری دقیقا درست است. مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
انتقام چیز خوبی نیست. انتقام مثل سیاست است، یک چیز همیشه به چیز دیگر منجر میشود تا اینکه بد بدتر میشود و بدتر بدترین. مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
به نظر آلن که از قرار لازم نبود در قرن هفدهم آدمها این همه همدیگر را بکشند. کافی بود یک کم صبور باشند و آخرش بالاخره همه شان میمردند. یولیوسن گفت که در مورد همه زمانها میشود همین را گفت. مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن
جنازه به جلو افتاد و پیشانی اش به دسته آهنی خورد.
آلن گفت: «اگر شرایط کمی متفاوت بود، واقعاً دردش میگرفت.»
یولیوس گفت: «شکی نیست که مرده بودن هم برای خودش مزایایی دارد.» مرد 100 سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسن