با کینه به هم نگاه میکردیم. او، حتما به خاطر این که همه چیز تقصیر من بود و من، به خاطر این که هیچ دلیلی نمیدیدیم که این طور نگاهم میکند. بیلی آنا گاوالدا
بریدههایی از رمان بیلی
نوشته آنا گاوالدا
معنای «احترام» آنقدر پوچ بود که حتی نمیتوانستم آن را درک کنم! همیشه فکر میکردم که کار احمقانه ای بود که نامهها را با چیزهایی مثل «با تمام احترام رئیس جمهور» و امضا در زیرش تمام کنیم. بیلی آنا گاوالدا
تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هر چقدر دست و پا بزنی باز هم از روی تپههای کثیفش لیز میخوری و به جای اولت باز میگردی؛ اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن هم یکی شدن دو موجود ناقاص و بسیار بد است. بیلی آنا گاوالدا
آنها مثل سگ میدویدند؛ به یکدیگر غذا میدادند؛ با هم مست میشدن، باهم هشیار میشدند، باهم دعوا میکردند، یکدیگر را تنها میگذاشتند، از همدیگر خسته میشدند، یکدیگر را لوس میکردند، خودشان را برای هم لوس میکردند، از هم متنفرمیشدند، از هم فاصله میگرفتند، از نو شروع میکردند، یکدیگر را ناامید میکردند، تحسین میکردند، هم را ازنو میشناختند، تمام راه به هم کمک میکردند و بویژه یاد گرفتند که در همه حال سرشان را بالا نگه دارند. آنها زندگی میکردند. بیلی آنا گاوالدا